نه امید، نه ناامیدی؛ بورس در برزخ سیاست خارجی

 در روزهایی که اخبار ضدونقیض از روند مذاکرات هسته‌‌‌‌‌‌ای میان ایران و آمریکا منتشر می‌شود، بازار سرمایه عملا در وضعیتی تعلیقی قرارگرفته‌است؛ نه آنقدر امیدوار که روند صعودی به خود بگیرد و نه آنقدر مأیوس که سقوط آزاد کند. این بلاتکلیفی، نوعی «برزخ رفتاری» درمیان فعالان بازار ایجاد‌کرده و همین ابهام، تصمیم‌گیری را برای سرمایه‌گذاران سخت کرده‌است، در نتیجه همین ابهام در روزهای معاملاتی هفته‌ای که گذشت شاهد رفتارهای متناقضی از سوی سهامداران بودیم که با توجه به‌شدت ابهامات منطقی به‌نظر می‌رسید. 

با هر خبر مثبتی سهام متاثر صف خرید می‌شدند و البته برعکس این ماجرا هم صادق بود. ماه‌هاست که بازار سرمایه در انتظار یک سیگنال قاطع از مذاکرات است، اما آنچه دریافت می‌‌‌‌‌‌شده همواره، مجموعه‌‌‌‌‌‌ای از اظهارات ضدونقیض، مبهم و گاه متناقض بوده که نه امید قطعی آفریدند و نه ناامیدی کامل ایجاد کردند. از یک‌سو، برخی مقامات از احتمال گفت‌وگوی مستقیم یا غیرمستقیم صحبت کردند و از سوی دیگر، سخنان هشداردهنده و تهدیدآمیز در سطح بین‌الملل به گوش رسید‌که سرمایه‌گذاران را محتاط‌‌‌‌‌‌تر کرد اما این روزها دو طرف بیشتر از همیشه به میز مذاکرات نزدیک به‌نظر می‌رسند.

در این‌میان، فعالان بازار سرمایه با هر خبری واکنش متفاوتی از خود نشان‌دادند. گاه با خبری خوشایند شاهد استقبال از سهام منتفع بودیم و پول از درآمد ثابت‌‌‌‌‌‌ها و صندوق‌های طلا خارج شد و با هر خبری که به‌نظر سنگی بر سر راه مذاکرات بود، سرمایه‌گذاران ترجیح دادند بخشی از نقدینگی خود را از بازار خارج‌کرده یا به سمت بازارهای کم‌‌‌‌‌‌ریسک‌‌‌‌‌‌تر نظیر صندوق‌های درآمد ثابت هدایت کنند. این موضوع را می‌توان به‌‌‌‌‌‌وضوح در افت قابل‌‌‌‌‌‌توجه ارزش معاملات خرد در برخی از روزهای هفته اخیر هم مشاهده کرد. البته که میانگین ارزش معاملات خرد سهام در هفته سوم فروردین و با نزدیک‌شدن به اولین جلسه مذاکرات با رشد همراه بود اما در هفته قبل از آن شاهد کاهش چشمگیر تمایل معامله‌گران حقیقی برای ورود پول جدید به بازار بودیم. از منظر روانی نیز بازار در وضعیت «انتظار» قرار دارد. تجربه‌‌‌‌‌ سال‌های گذشته نشان‌داده‌است که سرمایه‌گذاران به‌شدت به اخبار سیاسی حساس هستند؛ به‌ویژه اگر پای دلار، تحریم‌ها یا توافق‌های بین‌المللی درمیان باشد. در چنین شرایطی، حتی اخباری که به ظاهر بی‌‌‌‌‌‌اهمیت‌‌‌‌‌‌اند، می‌توانند فضای روانی بازار را متاثر کنند. این وضعیت باعث‌شده تا معامله‌گران، نه بر مبنای تحلیل‌های بنیادی یا تکنیکال، بلکه بر اساس برداشت‌‌‌‌‌‌های سیاسی تصمیم‌گیری کنند.

از سوی دیگر، سیاست‌های اقتصادی داخلی نیز نتوانسته‌اند فضای جذابی برای سرمایه‌گذاران فراهم کنند. شکاف بین نرخ ارز توافقی و آزاد، عدم‌قطعیت در مسیر نرخ بهره بین‌‌‌‌‌‌بانکی و نبود برنامه روشن از سمت وزارت اقتصاد برای تقویت بازار سرمایه، همگی از عواملی هستند که باعث شده‌اند بازار نتواند به محرک‌‌‌‌‌‌های رشد واکنش نشان دهد. نکته‌‌‌‌‌ جالب‌توجه اینکه بسیاری از کارشناسان معتقدند بورس تهران از نظر ارزش‌گذاری در بسیاری از نمادها دچار عقب‌‌‌‌‌‌ماندگی تاریخی است. مقایسه‌‌‌‌‌ رشد نرخ دلار، قیمت مسکن، طلا و خودرو با شاخص‌کل بورس در دو سال‌اخیر نشان می‌دهد؛ بازار سرمایه از افزایش قیمت‌ها جا مانده و ظرفیت بالقوه برای رشد دارد، اما در غیاب یک افق سیاسی مشخص، این ظرفیت در قالب حرکت‌‌‌‌‌‌های مقطعی و ناپایدار تخلیه می‌شود. در چنین وضعیتی، به‌نظر می‌رسد تنها عامل موثر بر تغییر جهت بازار، روشن‌شدن تکلیف سیاست خارجی و ارائه سیگنال قطعی از مسیر مذاکرات باشد.

اگر در ادامه، شاهد آغاز گفت‌وگو یا رسیدن به توافقی موقت باشیم، می‌توان انتظار داشت که بازار سرمایه نیز وارد فاز‌جدیدی شود و شاهد رشد حجم معاملات و بازگشت خریداران حقیقی به بازار باشیم، در غیر‌این‌صورت، رفتار محافظه‌‌‌‌‌‌کارانه سرمایه‌گذاران ادامه خواهدداشت و شاخص‌ها در همان محدوده‌های فعلی نوسان خواهند کرد. در نهایت، آنچه بورس تهران را این روزها در برزخ نگاه داشته، نه صرفا نبود توافق هسته‌‌‌‌‌‌ای، بلکه نبود «تصمیم» درباره آن است. تصمیمی که به بازار نشان دهد باید امیدوار باشد یا آماده ریسک‌های بیشتر شود. تا آن زمان، بازار در همان مرز میان امید و ناامیدی باقی خواهد ماند.