جگرکی جذاب
جگرسرای ۱۱۰
یوسف آباد
غذا و غذاخوری هم احوالات خودش رو میخواد؛ با هر حال و هر مناسبت تصمیم میگیریم که کجا بریم و چی بخوریم.
بعضی وقتها هم مثل ما تصمیم یه چیز دیگه است و بعد سر از جای دیگه در میاریم!
مراد قهوهخوری در کافه دانته بود و نتیجه دل و چنجه خوری در جگرسرای یوسفآباد! نقطه اشتراکشون هم همین یوسف آباد بودنشونه.
کافه دانته آسانسورهاش خراب بود و انتظارم هم کمکی نکرد به حل شدنش بنابراین رفتیم که بریم یه جای دیگه و دوستم به این سمت رفت.
یک جگرکی کوچیک، تمیز، در اون ساعت از شب (یک ربع به یازده شنبهشب) خلوت بود و راحت سفارش دادیم و سریع سفارشها اومد.
گویا که آدابی داره خوردن این جور غذاها یا دوست من براش آداب درست کرده بود که اول سر دل رو بخور! بعد چنجه با دنبه، بعد هم کوهان.
حالا دقت کنید که سر دل بسیار لذیذ بود و عیار پختگیاش هم یه جور جالبی خوب بود. به قول دوستم انگار همین الان گوشتا رو آوردن و ایشون هم دقیقا میدونه چقدر باید بپزه که هم زیاد نبود پختگیاش و هم کم نبود و هم خیلی دلچسب بود.
عیار نمکش هم جاذب بود.
چنجه هم خیلی تر و تازه و خوشمزه و ترد بود. و نگم از دنبه که موهبتی است واقعا و بعد اینکه سفارش دادم یادم افتاد که من رژیم داشتم؛ اما خب بعد اینکه اومد رو میز محکوم بودم به خوردنش و واقعا خیلی دوست داشتنیه این دنبه و قبلا هم تاکید کردم که کسی ناز و ادا نداشته باشه و بخوره بد بود به حساب من!
خب حالا برسیم به کوهان که دوستم گفت چربترین جای شتره و خوردم چرب و خوشمزه بود؛ با اول بود میخوردم و خیلی راضی بودم.
حالا من بگم که بازم بخوام برم اینجا دیگه چنجه نمیگیرم؛ چون چنجه خوب رو میشه تو رستوران و با پلو خورد؛ ترجیح من اینه که اینجور جاها، دل و جیگر و اینها بخورم و حیفم میاد گوشت بخورم چون بالاخره نسبت به گوشت دسترسی ما بهش کمتره و مگه چقدر پیش میاد که بریم جگرسرا؟
اینجا فکر کنم چشمم به پنیر کبابی و اینها هم خورد و تاکید میکنم تمیز بود و کسی که کباب میکرد یه آقا پسر نسبتا جوان بود و یک آقای یک کم پختهتر هم کمکش میکرد.
خلاصه اینجا رو توصیه میکنم. راستی دوستم میگفت بعد گرونیها اکثر قیمتهاش هفتاد درصدی افزایش داشته ولی در عوض کیفیتش حفظ شده که این هم در نوع خودش جای خوشحالی داره.
جا پارک که عموما تو یوسف آباد سخته اما اون ساعت ما راحت پارک کردیم.
ارسال نظر