لباسی در قواره استارمر

براساس سرمقاله اکونومیست، در تلاش برای میانجیگری در رابطه مسموم بین ولودیمیر زلنسکی، رئیسجمهور اوکراین و ترامپ، همان خونسردیای که در داخل کشور به نقطهضعفش تبدیل شده بود، ناگهان به یک نقطه قوت تبدیل شد. حتی ریچل ریوز، وزیر دارایی، به شکلی غیرمعمولی در بهرهبرداری از داراییهای روسیه برای کمک به اوکراین چابک عمل کرده است.
طرح بزرگ سر کر ممکن است از هم بپاشد. ترامپ ارسال تسلیحات به اوکراین را متوقف کرده و پیشنهادهایی مبنی بر اینکه آمریکا میتواند نقش «حامی نظامی» مورد نیاز برای نیروی حافظ صلح انگلیسی-فرانسوی را ایفا کند، نادیده گرفته است. با این حال، این هفتهای تحولآفرین بوده است. در عرض چند روز، سر کر نقشی جدید برای بریتانیا در جهان ترسیم کرده است. اکنون این کشور باید با آمریکایی کنار بیاید که همچنان ضروری اما درعین حال غیرقابلاتکا شده است. بریتانیا که پس از برگزیت به حاشیه رانده شده بود، اکنون در حال ظهور بهعنوان رهبر اروپایی در مسوولیتپذیری دفاعی خود است. این امر باید دستور کار داخلی دولت او را نیز متحول کند؛ زیرا به افزایش هزینههای دفاعی تا سطوحی که آخرینبار در دهه۱۹۸۰ دیده شده بود، نیاز دارد.
آیا سر کر قادر خواهد بود آنچه را که «آزمون زمانه ما» مینامد، پشت سر بگذارد یا زیر فشار آن خرد خواهد شد؟ خطر این است که او باید تلاش کند رایدهندگان داخلی را از انتخابهای سختی که ناشی از زندگی در جهانی است که آمریکا دیگر تامینکننده دفاع اروپا نیست، محافظت کند. ماموریت خارجی او میتواند بیهدفی داخلیاش را تشدید کند. درعوض، بازسازی امنیت اروپا باید او را به حرکت درآورد و به منطق سازماندهندهای برای یک دستور کار داخلی رادیکال تبدیل شود.
برای درک اینکه چگونه دوران رویکرد معمول استارمریسم به سر آمده است، به اعلامیه سر کر در ۲۵فوریه توجه کنید که هزینههای دفاعی را از ۲.۳درصد به ۲.۵درصد تولید ناخالص داخلی تا سال۲۰۲۷ و سپس به ۳درصد در اوایل دهه آینده افزایش خواهد داد. این اقدام بهعنوان یک «پاسخ نسلساز» مورد تحسین قرار گرفت؛ اما در واقعیت، این تنها یک آغاز اندک بود. با این حال، حتی یافتن این مبلغ ناچیز نیز نیازمند انتخابهای سختگیرانه بود. سر کر بودجه کمکهای خارجی را که مایه افتخار حزب کارگر بود، کاهش داد و این امر منجر به استعفای یک وزیر شد.
وینستون چرچیل گفته بود که مردم بریتانیا اشتهای منحصربهفردی برای شنیدن اخبار بد دارند، آنهم هرچه بدتر، بهتر. حقیقتی که سر کر باید منتقل کند این است که بریتانیا نمیتواند هزینههای تقویت تسلیحاتی را صرفا با کاهش بودجههای دولتی بدون جلبتوجه رایدهندگان تامین کند. اولین نامزد برای کاهش هزینهها باید بودجه رفاهی باشد. پیشبینی میشود سهم بریتانیاییهای در سن کار که از مزایای مرتبط با سلامت استفاده میکنند، از ۸درصد به ۱۲.۵درصد تا سال۲۰۲۹ افزایش یابد. این میزان بسیار بیشتر از سایر اقتصادهای ثروتمند است که تا حدی به این دلیل است که ارزیابیهای حضوری تقریبا در دوران همهگیری در بریتانیا متوقف شد. حزب کارگر وعده اصلاح داده است، اما هنوز مشخص نکرده که دقیقا چه برنامهای دارد.
دولت همچنین به واقعگرایی جدیدی درباره مالیات نیاز دارد. در کارزار انتخاباتی، ریوز بهطور نابخردانه وعده داد که مالیات «افراد شاغل» (یعنی مالیات ارزش افزوده یا مالیات بر درآمد) را افزایش نخواهد داد. اما اگر افزایش مالیات ضروری باشد، او باید از این وعده چشمپوشی کند و تدابیر گسترده و کارآمدی مانند مالیات ارزش افزوده را انتخاب کند.
فراتر از همه اینها، استقرار نظام دفاعی مطمئن، مستلزم اتخاذ رویکردی رادیکال برای مقابله با کمبود مزمن رشد اقتصادی در بریتانیا است. دولت درباره چشمانداز مشاغل یقهآبی که تقویت حوزه نظامی را به همراه خواهد آورد، تبلیغ میکند. این سیاستی جذاب است؛ اما چنین مشاغلی نسبتا محدود خواهند بود و ایجاد آنها از طریق افزایش مالیات یا کاهش هزینههای دولتی در سایر بخشها، به بقیه اقتصاد آسیب خواهد رساند.
بهترین مسیر برای رشد بالاتر، برچیدن نظام برنامهریزی شهری است که میراثی از سیاستهای دولتی پس از جنگ است و شهرها را خفه میکند. در مسیر صرفهجویی، دولت باید در برابر کاهش بودجه حوزه زیرساختی مقاومت کند؛ زیرا این کاهشها آسان اعمال میشوند، اما رشد اقتصادی بلندمدت را سرکوب میکنند. حزب کارگر همچنین باید قوانین جدید خود که برای کسبوکارها نامناسب است، به حالت تعلیق درآورد یا حذف کند.
مذاکرات مجدد سر کر با اتحادیه اروپا باید بازتابی از الزامات جدید باشد. این قاره نیاز به تابآوری بیشتری دارد، با طرحهایی مانند تامین مالی مشترک دفاعی، تجارت انرژی و همکاری در تحریمها و عملیات نظامی.حداقل، نخستوزیر حمایت صدراعظم آینده آلمان، فریدریش مرتس را خواهد داشت. برخی در حزب کارگر امیدوار بودند که بحث درباره ادغام اقتصادی مجدد با اروپا به دوره دوم دولت موکول شود؛ اما بهتر است همین حالا آغاز شود.
تغییری به این وسعت ممکن است دشوار به نظر برسد؛ بهویژه برای نخستوزیری که تاکنون به ایدههای آشنا پایبند بوده و از رویارویی با مباحث بزرگ طفره رفته است. پس از جنگ سرد، رایدهندگان از «سود صلح» برخوردار شدند؛ زیرا بودجههای دولتی به جای توپخانهها به بیمارستانها منتقل شد؛ معکوس کردن این روند دردناک خواهد بود. اما بسیاری از اقداماتی که دولت در سالهای اخیر انجام داده است، از کمکهای مالی به بانکها تا طرحهای حمایتی کرونا، تا زمانی که اجتنابناپذیر نشدند، غیرقابل تصور بودند. بحران در اروپا باید نخستوزیر را به درک نقشی جدید برای کشورش سوق دهد. آمادهسازی بریتانیا برای نبرد محبوب نخواهد بود و خطرات سیاسی زیادی دارد؛ چرچیل نمونهای عالی از این است که رایدهندگان حتی بزرگترین قهرمان سیاست خارجی خود را نیز میتوانند مجازات کنند؛ اما این باید لحظهای باشد که سر کر را میسازد.