گفتوگو با سروش کیانی قلعهسرد به بهانه انتشار کتاب «اقتصاد منابع طبیعی و محیطزیست در ایران»
ردپای اقتصاد دولتی در بحرانهای محیطزیستی
اقلیم ناپایدار آب نه تنها موجب اضطراب اجتماعی شده است، بلکه روند زیست اقتصادی کشور را دچار اختلال یا تصمیمگیریهای شتابزده کرده است. راهکارهایی چون شیرینسازی آب دریا و انتقال به مناطق درگیر با کمآبی و طرحهای انتقال آب و سدسازی هر یک زمینهساز مسائل و مشکلات دیگری شدهاست. کتاب «اقتصاد منابع طبیعی و محیط زیست در ایران » نوشته سروش کیانی قلعهسرد مطالعه جامعی درباره همین مسائل است که اخیرا توسط انتشارات «دنیای اقتصاد» منتشر شده است. سروش کیانی قلعهسرد فارغالتحصیل دکترای اقتصاد منابع طبیعی و محیطزیست است و تاکنون مقالات متعددی از او منتشر شده است. گفتوگو با این مولف را بخوانید.
به طور مختصر توضیح دهید که اقتصاد منابع طبیعی و محیطزیست به چه معناست و کاربرد آن در زندگی امروزی به چه شکل نمود پیدا میکند؟
اقتصاد منابع طبیعی و محیطزیست به دنبال ایجاد یک تعامل سازنده و پایدار میان علم اقتصاد و منابع طبیعی و محیط زیست است. به گونهای که در عین رفتار بهینه و عقلایی اقتصادی توسط بازیگران اقتصاد، به منابع طبیعی و محیط زیست آسیب غیرقابلجبرانی وارد نشود. امری دشوار که از سنتیترین تا پیشرفتهترین اقتصادها با آن درگیر بوده و هستند، چرا که میان بهرهمندی از منابع طبیعی و رشد و توسعه اقتصادی باتوجه به محدودیت و آسیبپذیری منابع طبیعی و محیط زیست از یک سو و میل به رشد حداکثری اقتصادی از سوی دیگر تعارض شکل میگیرد. از این رو علم اقتصاد منابع طبیعی و محیط زیست سعی دارد این تعارضات را با رویکرد پایداری حل کند.
کتاب اقتصاد منابع طبیعی و محیط زیست در ایران کتابی تالیفی در مورد منابع آبی ایران است. چه نظری در مورد راهکار آبهای ژرف در ایران دارید؟ و بزرگترین اشکال در مورد سیاستگذاریهای آبی را در چه میبینید؟
آبهای ژرف که در اعماق بیش از هزار متری زمین وجود دارند پنج نوع بوده و به دو دسته تجدیدپذیر و تجدیدناپذیر تقسیم میشوند. منابع تجدیدناپذیر این آبها شامل آبهای ژرف فسیلی، معدنی یا ژئوترمال و دارای ساختار نفتی و منابع تجدیدپذیر نیز شامل آبهای ژرف آبرفتی و گسلی هستند. آبهای ژرف معدنی و دارای ساختار نفتی به دلیل املاح زیاد و کیفیت پایین غیرقابل استفاده بوده و تنها آبهای فسیلی قابل استفاده هستند که در صورت استفاده نهتنها هیچگاه این برداشت جبران نخواهد شد بلکه به فرونشست زمین و همچنین محرومیت آیندگان از این منابع فوق استراتژیک در زمان بحران منجر خواهد شد. منبع آب ژرف آبرفتی با وجود تجدیدپذیری به دلیل بسیار طولانی بودن تکمیل چرخه آب، پایین بودن کیفیت و استخراج منجر به فرونشست زمین، دارای استخراج موجهی نبوده و آسیبهای جدی به منابع وارد خواهد کرد. در این میان آبهای ژرف گسلی به دلیل آنکه در گسلهای زمین حبس بوده و با توجه به ساختار گسلها و شیب هیدرولیکی میتواند حرکت کرده و از دسترس خارج شود، میتواند استخراج شود.
به عبارت دیگر این منبع آبی ژرف به دلیل آنکه از حوضههای آبی خارج از کشور وارد میشود و در صورت عدم استفاده از کشور خارج میشود، میتواند گزینه مناسبی جهت استخراج باشد؛ اما به طور کلی طرح آبهای ژرف از دو حیث دارای اشکال است و نه تنها کمکی به حل مسائل آبی کشور نخواهد کرد بلکه مسائل جدیدتری نیز به وجود خواهد آورد. نخست به لحاظ عدم حل صورتمساله ایجاد بحران آب ایران است. صورتمساله در خصوص آب ایران عرضه آب نیست که تصور کنیم با افزایش آن مشکل حل خواهد شد، بلکه صورتمساله اصلی تقاضای آب با محوریت تقاضای کشاورزی و صنعت است. از این رو تا زمانی که تقاضای آب ایران مدیریت نشود نه طرح آبهای ژرف و نه دیگر طرحها مانند انتقال آب از دریاها نخواهد توانست تغییری در شرایط منابع آبی کشور ایجاد کند. از سوی دیگر به لحاظ امکانسنجی، هزینهها و اثرات ثانویه بعدی ناشی از استخراج این منابع توجیهی وجود ندارد و عملا هزینهها و آسیبهای ایجادشده بسیار فراتر از منافع آن خواهد بود.
در مورد دلایل عدم موفقیت دولت در مورد پاسداری از محیطزیست، و رابطه آن با اقتصاد محیط زیست به طور مختصر توضیح دهید.
در کشور ما مهمترین عامل مسائل و بحرانهای محیط زیستی و منابع طبیعی به ساختار اقتصاد دولتی و اقتصاد متکی به منابع طبیعی برمیگردد. در واقع به دلیل آنکه دولت در تمامی ابعاد اقتصاد مداخله دارد و از سوی دیگر عمده درآمدش متکی به بهرهبرداری و فروش منابع طبیعی بهویژه منابع نفت و گاز است نه تنها امکان نقشآفرینی مثبت ندارد بلکه خود تبدیل به عامل اصلی تخریب منابع طبیعی و محیطزیست شده است. در چنین وضعیتی توقع پاسداری از محیطزیست توسط دولتها اشتباه است. تغییر در این شرایط نیازمند بازنگری اساسی در نقشآفرینی دولت در اقتصاد و همچنین ساختار اقتصادی دولت است. مسلما هنگامی که دولت به عنوان رکن اساسی حفظ و نگهداری منابع طبیعی و محیط زیست در ضدیت با آن و در ناکارآمدترین وضعیت است، نمیتوان توقع رعایت و نگهداشت محیط زیست را از سایر بازیگران مرتبط داشت.
جغرافیای ما در گذار به سوی خشکسالی اورژانسی یا بدون بازگشت است. آیا ما باید اقتصاد خشکسالی را به طور دقیقتری بررسی کنیم؟ این اقتصاد چه خصوصیاتی دارد؟
اقلیم ما با توجه به مختصات جغرافیایی خود همواره با مساله خشکسالی مواجه بوده است اما سازگاری متناسب با آن نیز وجود داشته است. آنچه طی نیم قرن اخیر با توجه به ساختار اقتصادی این دوره اتفاق افتاده، افزایش آسیبهای این پدیده و تقویت دامنه آن بوده است. مضاف بر آن تغییرات اقلیم و اثرات سوء آن نیز به این شرایط اضافه شده است. از این رو با توجه به تخریب فزاینده خشکسالی، لزوم بررسی ابعاد مختلف مدیریتی، اقتصادی، اجتماعی، امنیتی و... آن بسیار ضروری است. اقتصاد خشکسالی ابعاد اقتصادی این پدیده را بر جنبههای مختلف زیستی و منابع طبیعی بررسی میکند. اینکه کشاورزی، جنگل، مراتع، منابع آب، اقتصاد روستایی و شهری چه تاثیری از خشکسالی میپذیرند و در پی آن چه اثر متقابلی میگذارند از ابعاد مورد بررسی اقتصاد خشکسالی است.
نظر شما به عنوان پژوهشگر در مورد توسعه پایدار چیست؟ و آیا در منطقه جغرافیایی کنونی ما دستیابی به آن امکانپذیر است؟
اگر جامعهای قصد تداوم حیات داشته باشد باید به سمت توسعه پایدار حرکت کند. لازمه این موضوع هم رعایت اصول توسعه پایدار است. به این خاطر سیاستگذاران کشورها اگر بنا بر تداوم فعالیت خود دارند باید نخست منابع طبیعی و انسانی خود را حفظ کنند. حفظ این دو جزء از مسیر توسعه پایدار نمیگذرد. کشور ما نیز از این قاعده مستثنی نیست و این امر باید هر چه سریعتر در تمام ابعاد حکمرانی جاری شود. هر چند تعلل ایجادشده قطعا آسیبهای جبرانناپذیری به بخشهای مختلف وارد کرده است اما هنوز هم میتوان با پذیرش وضعیت نامطلوب موجود، به سمت پیادهسازی ارکان توسعه پایدار حرکت کرد.