شرکتها چگونه میتوانند از هوش مصنوعی برای تقویت «هوشجمعی» استفاده کنند؟

تحقیقات اخیر نشان میدهد که هوش جمعی از سه جزء به همپیوسته ناشی میشود: حافظه جمعی، توجه جمعی و استدلال جمعی. مدیران میتوانند این ایده را برای هدف قرار دادن حوزههای خاصی به کار بگیرند که هوش مصنوعی میتواند در آنها قابلیتهای شناختی جمعی سازمان را ارتقا دهد و باعث تصمیمگیری آگاهانهتر به روشهای انسانمحور شود و خلاقیت انسانی را تشدید کند.
در ادامه گفته میشود که هوش مصنوعی چگونه میتواند هر یک از این سه فرآیند را پشتیبانی کند.
حافظه جمعی: افزایش توانایی فردی برای یادگیری و استفاده از فرصتهای موجود
هوش مصنوعی مولد در حال تغییر شکل شغل کارکنان دانشمحور است. به عنوان مثال، موسسات مالی والاستریت، در حال بررسی استفاده از هوش مصنوعی برای خودکارسازی وظایفی هستند که قبلا کارکنان سطح پایینتر، مانند تحلیلگران مالی آنها را انجام میدادند. یکی از مدیران یک بانک بزرگ میگوید: «ایده ساده این است که کارکنان سطح پایین تازهوارد را با یک ابزار هوش مصنوعی جایگزین کنید.» این استراتژی برای دستاوردهای بهرهوری کوتاهمدت جذاب است، اما برای نتایج بلندمدت مانند توسعه مهارتها و دانش سازمان چالشهای واضحی را ایجاد میکند: اگر مشاغل سطح پایین به صورت کامل اتوماتیکسازی شوند، کارکنان این سطح چگونه آموزش ببینند و به متخصصان حرفهای درجه یک تبدیل شوند؟ چنین تغییری نهتنها مانع توسعه دانش سازمانی میشود، بلکه در شبکههای اجتماعی درونسازمانی و فرآیندهای به اشتراکگذاری دانش که برای دسترسی و حفظ دانش جمعی در یک سازمان ضروری هستند نیز اختلال ایجاد میکند.
حافظه جمعی به نحوه تطبیق، بازیابی و بهروزرسانی دانش جمعی توسط گروهها اشاره دارد. این فرآیند به افراد اجازه میدهد در یک کار تخصص پیدا کنند و جزئیات مختلف و تکمیلی آن را به خاطر بسپارند تا گروه بتواند به طور جمعی دانش موجود را بیشتر از توانایی یک فرد، به خاطر بسپارد و استفاده کند.
هوش مصنوعی میتواند به شرکتها در توسعه، بازیابی و بهروزرسانی دانش جمعی کمک کند. به عنوان مثال، شرکت «انویدیا» (NVIDIA) یک دستیار چتبات مبتنی بر هوش مصنوعی مولد درست کرد تا به سوالات مربوط به وظایف مهندسی پیچیده مانند طراحی تراشههای صنعتی پاسخ دهد. این چتبات بر اساس مدلهای زبانی بزرگ طراحی شد، اما با استفاده از اسناد داخلی، کدها و ارتباطات داخلی، مانند ایمیلها و پیامهای فوری، اصلاح شده است. این سیستم میتواند موضوعات طراحی پیچیده را توضیح دهد، به مهندسان کمک کند تا خیلی سریع اسناد فنی را پیدا کنند و به سوالات مربوط به طراحیها، ابزارها و زیرساختهای داخلی پاسخ دهد. بنابراین به توزیع گسترده دانش در سراسر سازمان کمک میکند. چنین چیزی در یک شرکت چندملیتی مانند انویدیا که در آن متخصصان انسانی اغلب در سطح جهانی توزیع شدهاند و بنابراین کمک گرفتن فوری کمی سخت است، منطقی است. سیستمهای هوش مصنوعی وقتی به این طریق مورد استفاده قرار میگیرند، از بازیابی دانش جمعی که در سراسر یک سازمان وجود دارد پشتیبانی میکنند. این موضوع بهویژه برای افرادی که ممکن است ندانند اطلاعات مرتبط در سازمان را کجا باید پیدا کنند، مفید است. هوش مصنوعی و انسانی که از آن استفاده میکند، با جمعآوری دانش در یک مکان، میتوانند به ایجاد ارتباطات و نتیجهگیریهایی برسند که در غیراینصورت بسیار دشوار بود، چون انسان برای پردازش حجم زیاد داده محدودیت دارد.
این رویکرد میتواند راهنمای تخصیص اطلاعات و وظایف جدید به افراد، بر اساس شناخت بهتر آنها از دانش و تخصص باشد. هوش مصنوعی به جای اتوماتیکسازی وظایف کارکنان سطح پایین، میتواند به آنها در ارتقای مهارتها و تخصصشان کمک کند.
توجه جمعی: شکل دادن به نحوه پردازش اطلاعات توسط افراد و گروهها
یکی از حوزههای کلیدی که در آن هوش مصنوعی مولد به شدت مورد استفاده قرار میگیرد، سادهسازی ارتباطات است. در حالی که دستاوردهای بالقوهای که ارتباطات مبتنی بر هوش مصنوعی برای بهرهوری دارند جذابند، اما این کاربردها میتوانند بر نحوه هماهنگی و همسوسازی کانون توجه گروهها نیز تاثیر بگذارند. توجه گروهی یعنی گروهها چطور توجه خود را بر وظایف و اولویتهای کلیدی معطوف میکنند. گاهی اوقات این به آن معناست که چند نفر در یک رویداد مشترک شرکت میکنند (مثلا وقتی چند نفر به صحبتهای یک نفرشان گوش میدهند)، در حالی که در مواقع دیگر به این معنی است که افراد مختلف در رویدادهای مختلف شرکت میکنند تا توجه جمعی گروه را به حداکثر برسانند. بار دیگر، گروهها نیز باید شناخت خود را در مورد تمرکز و خواستههای فعلیشان بهروز کنند.
هوش مصنوعی میتواند با سادهسازی ارتباطات و بهینهسازی جدولهای زمانی، گردش کار و فهرست انجام کارها، راهنمایی برای تخصیص توجهها باشد. این کارها میتواند توجه جمعی را با کاهش هزینههای جابهجایی وظیفهها و کاهش هزینههای هماهنگی وظایف متقابل، افزایش دهد. به این ترتیب، منابع تیم آزاد میشود تا توجه آنها بر موضوعات خلاقانه متمرکز بماند. هوش مصنوعی میتواند با حمایت از اقدامات گروهی که هماهنگی همزمان را تشویق میکند، از بازیابی توجه حمایت کند. برای مثال، هوش مصنوعی میتواند به تکتک اعضای گروه کمک کند تمرکزشان را با هم هماهنگ کنند تا بتوانند روی یک هدف مشترک کار کنند یا توجهشان را معطوف به اهداف مختلف کنند. این بستگی به نیازهای آن موقعیت دارد. هوش مصنوعی همچنین میتواند اعضای گروه را در جریان بار کاری همدیگر و دسترسپذیری افراد بگذارد و به این ترتیب آگاهی مشترک آنها را بالا ببرد. این کاربرد هوش مصنوعی به سازمانها کمک میکند از منابع توجه جمعیشان حداکثر استفاده را کنند.
استدلال جمعی: کمک به گروهها برای هماهنگ کردن اهداف و اولویتهایشان
استدلال جمعی یعنی توانایی یک گروه برای استدلال کردن اهدافی که هر فرد یا کل گروه دارد تا همه با هم هماهنگ شوند و اولویتهایی تعیین کنند که پاداش مشترک حداکثری برای آنها داشته باشند. گروهها باید اولویتها را تخصیص دهند و تعهد اعضای خود را بازیابی کنند. همچنین باید درک خود را از اهداف، انگیزهها و اولویتهای یکدیگر بهروز کنند. هوش مصنوعی میتواند با یکپارچهسازی اطلاعات از منابع مختلف (به عنوان مثال، استفاده از یکپارچهسازی دادههای مبتنی بر هوش مصنوعی) همسویی اهداف را بهبود بخشد. همچنین میتواند فرهنگ سازمانی را با بهبود فرآیندهای گروهی که اولویتها را به طور مشترک تخصیص میدهند ارتقا دهد. گروهها برای اینکه همکاری موثری داشته باشند، باید بدانند هر یک از اعضا از کجا میآیند و باید شکافهای ارتباطی بین خود را پر کنند. هوش مصنوعی میتواند ظرفیت گروه را با همراستا کردن اعضا حول اهداف و اولویتهای مشترک ارتقا دهد و خلاصه و تحلیلی از دیدگاههای فردی ارائه کند. ابزارهای فعلی هوش مصنوعی مولد نیز با دسترسپذیرتر کردن استدلالهایی که در پس اهداف و اولویتها برای افراد با پیشینههای مختلف وجود دارد، در افزایش همسویی اهداف مفید هستند.
هوش مصنوعی مولد در حوزههایی مانند توسعه نرمافزار نیز باعث افزایش هوش جمعی میشود، چون افرادی را درگیر میکند که در شرایط عادی به خاطر نداشتن زمینه فنی نمیتوانستند وارد این فرآیند شوند. هوش مصنوعی همچنین میتواند به افراد کمک کند اولویتهای یکدیگر را بدانند و بهروز کنند. کارکنان در حال حاضر این ایدهها را با چتباتهای هوش مصنوعی عمومی عملی میکنند. افراد یک گروه میتوانند با بهرهگیری از نشانههای اجتماعی و نقشآفرینی در موقعیتهای اجتماعی دشوار، به ظرفیتهای استدلال بالاتری دست یابند. وقتی هوش مصنوعی به این شیوه مورد استفاده قرار بگیرد، میتواند نحوه توسعه ارزشها و اولویتهای مشترک گروهها را افزایش دهد و به سازماندهی منابع و اولویتها برای اجرای موثر کمک کند. چنین کاربردهایی از سیستمهای هوش مصنوعی به افراد کمک میکند بدانند که سایر اعضای گروه به چه چیزهایی اهمیت میدهند، درک تفاوتها را آسان میکند، و اهداف گروه را اولویتبندی میکند. به این ترتیب، اعضای گروه میتوانند اولویتهای مشترک خود را با مذاکره در مورد اهداف جمعی و اطمینان از اینکه گروه معنادارترین هدف را دنبال میکند، بهتر مشخص کنند.
منبع: ماهنامه کارخانه – شماره ۴۷