با بیاخلاقی در کسب و کار باید مدارا کرد یا خیر؟
قسمت پانزدهم

زمانی که یک شرکت اعلام میکند با هیچ بیاخلاقی و رفتار نامطلوبی مدارا نخواهد کرد، قصد جدی خود را برای جدا کردن کارکنان سالم از کارکنان ناسالم نشان میدهد. در این رویه که سیاست تسامح صفر (zero tolerance) نیز خوانده میشود، تصور غالب بر آن است که کارکنانی ناسالم وجود دارند که مانند سیبهای فاسد در یک جعبه میتوانند باعث خرابی کل جعبه سیبها شوند. چنین تصمیمی اغلب با دلیل موجهی اتخاذ میشود؛ به هر حال در مقابل افکار عمومی باید نشان داد که چقدر به اخلاقیات و اصول و ارزشها پایبند هستیم. با این حال، آنطور که بتینا پلازو، استاد دانشگاه و مشاور اخلاقیات کسبوکار میگوید: «اعلام سیاست تسامح صفر به نظر بسیار جسورانه است ولی نشان از درماندگی دارد. یک نفر این اصطلاح را باب کرده است و همه فقط از آن کپیبرداری میکنند؛ آن هم اغلب در اخلاقیات کسبوکار.»
یکی از ایرادات بالقوه سیاست تسامح صفر این است که لزوما به انگیزههای پنهان کارکنان توجه کافی نمیشود. به عنوان مثال، به قدر کافی به این موضوع پرداخته نمیشود که آیا فردی برای نفع بردن شرکت یا مدیر خود تحریک به رفتار غیراخلاقی شده است یا خیر؟ تیمهای شناسایی فساد شاید و اغلب تحت تاثیر سیستمی قرار میگیرند که برای آن کار میکنند. آنها اغلب ضعفهای نظاممند و شرایط منجر به بروز انگیزهها و میل کارکنان به اقدامات غیراخلاقی را به قدر کافی مورد توجه قرار نمیدهند.
در عمل، اغلب تخلفهای کسبوکارها از اصول اخلاقی زمانی اتفاق میافتد که نقص و انگیزهای نادرست در رأس شرکت شکل میگیرد؛ گاه یک مدل کسبوکار نامناسب، گاه انگیزههایی مسموم و گاه مکانیزمهای عملیاتی غیرشفاف محرک رفتارهای بعدی هستند. چنین شرایطی را در بسیاری از رسواییهای بزرگ سالهای اخیر مانند رسوایی بانک ولز فارگو، فولکس واگن و بوئینگ میتوان شناسایی کرد. چنین شرایطی نهتنها همچنان در بسیاری از کسبوکارها و شرکتها دیده میشود، بلکه در بسیاری از موارد گسترش هم یافتهاند.
نشان دادن موضعی قاطع در مقابل خطا و تخلفات بیشک اهمیت فراوان دارد. اما اغلب، نتیجه تسامح صفر، افزایش بیش از حد سختگیریها، بوروکراسیها و دستورالعمل و مقررات درونسازمانی است؛ به نحوی که کارکنان مجبور میشوند قوانین و رویههای نامرتبط فراوانی را بیاموزند و گاه بدون دستورالعملهای روشن قدرت قضاوت و تصمیمگیری کافی نخواهند داشت. بدتر آنکه در بسیاری از شرکتها، جدیت در گفتار با سهلانگاری در اجرا و بهویژه در مقابل سطوح ارشد سازمان همزمان میشود. رسواییهای بزرگی مانند کلاهبرداری یک میلیارد دلاری در بانک گلدمن ساکس آمریکا یا شرکتهای بزرگ دیگری از جمله جیاسکی و ولز فارگو نشان میدهند که کارکنان و مدیران موفق اغلب از نوعی مصونیت در مقابل ریزبینیها برخوردارند و به ندرت به این موضوع پرداخته میشود که دستاوردهای آنها از چه طریقی حاصل شده است.
سیاست تسامح صفر در بسیاری از مواقع برای تحتتاثیر قرار دادن افکار عمومی و البته نهادهای قانونگذار اتخاذ میشود. شرکتها تحت فشار هستند که پایبندی خود را به قوانین نشان دهند و اغلب این کار را از طریق اعلام سیاست تسامح صفر انجام میدهند. با این حال، آموزشهای آنلاین عمومی و افزایش الزامات قانونی و بوروکراتیک، شرایط کاری و روانی دشواری برای کارکنان پدید میآورد. گاهی تیمهای بازرسی نیز فقط عملکرد کارکنان دونپایه را کنکاش میکنند و قدرت و اختیار کافی برای فشار آوردن بر مدیران ردهبالا را ندارند. همین نکته نشان میدهد که چرا صنعت مشاوره حقوقی که رشدی تصاعدی را تجربه میکند، نتوانسته رسواییهای اخلاقی شرکتها را کنترل و ریشهکن کند.
مهمترین اولویتها برای هر برنامه انطباق با قانون، تشویق رفتار خوب و اطمینان یافتن از این است که تنبیه رفتار بد به شیوهای قابل اعتماد، منصفانه و متناسب انجام میشود. با این حال، ضمن آنکه چالشهای فراوانی به جای خود باقی است، تمام رفتارها و عملکردها نیز به چشم نمیآیند. در حالی که رفتارهای سیاه و سفید کموبیش دیده میشوند، طیفهای گوناگون خاکستری ممکن است دستکم تا مدتی مخفی بمانند.
با این توضیحات، بهترین راه انطباق با قوانین و اصول اخلاقی، محدود کردن سیاست تسامح صفر به تعداد محدودی از قوانین و رفتارهای حیاتی است. همچنین نیاز است که بررسیها و بازرسیها بدون ایجاد ترس یا لطف بر اساس شرایط و جایگاه فرد انجام شود. همچنین لازم است تیمهای بازرسی، از اختیار لازم برای پاسخگو کردن مدیران ردهبالای شرکتها برخوردار باشند. اما در مقیاسی گستردهتر، موثرترین و ریشهایترین روش اخلاقمداری در شرکتها و کسبوکارها، توانمندسازی کارکنان و تقویت قدرت قضاوت و تصمیمگیری آنهاست. آنها همچنین باید بیاموزند که در صورت هرگونه تردید، کنجکاوی و جسارت داشته باشند و جواب سوالهای خود را از طریق جستوجو یا پرسش به دست آورند. این روش نهایی، باعث میشود که مشکلات پیش از تبدیل شدن به رسوایی، حل شوند.
برگرفته از کتاب: زمین مرتفع / نوشته آلیسون تیلور