رفتن به عمق اقیانوس احساسات

هنگامی که زندگی خوب است، گویی که ما در قایق و زیر آفتاب درخشان دراز کشیده‌‌‌ایم و همه چیز رویایی به نظر می‌‌‌رسد. اما هنگامی که زندگی سخت می‌شود، گویی که در اقیانوسی توفانی دست‌‌‌وپا می‌‌‌زنیم و دنیا برای ما زیرورو شده است. اما اگر می‌توانستیم قایق‌‌‌مان را به یک زیردریایی تبدیل کنیم که می‌توانست به زیر آب برود، آن‌‌‌گاه می‌توانستیم تا پایان توفان در راحتی باشیم. این دقیقا همان کاری است که شما می‌توانید انجام دهید.

زیبایی و شگفتی‌‌‌های بسیاری در زیر عواطف و احساسات شما وجود دارد. به آخرین باری که اوقات بدی داشتید، فکر کنید و به یاد بیاورید که چگونه یک چیز کوچک به شما کمک کرد آن موقعیت را پشت سر گذاشته و دوباره احساس خوبی پیدا کنید. شاید آن چیز کوچک، لبخندی از طرف کسی بود که با او مشکل داشتید یا یک ساندویچ یا نقل‌قولی از وب‌سایتی که به شما برای شیرین کردن زندگی کمک کرد. این عوامل بیرونی می‌توانند باعث بازگشت احساسات خوب در شما شوند.

شما می‌توانید همین کارها را به صورت درونی نیز انجام دهید. هنگامی که پشت میزتان نشسته‌‌‌اید و احساس بدی نسبت به کارتان دارید، می‌توانید درون خود کاوش کنید تا با شناسایی چیزهای خوب زندگی‌‌‌تان، احساس آرامش کنید. در چنین مواقعی من خودم سعی می‌‌‌کنم خود را به نفس‌‌‌هایم بسپارم، چرا که همیشه وجود دارند. در لحظه‌‌‌هایی که افسرده‌‌‌ام، نفسی عمیق می‌‌‌کشم و به‌‌‌آرامی به خودم می‌‌‌گویم: «نفس را به‌‌‌آرامی بیرون بده.» و وقتی چند بار این کار را تکرار می‌‌‌کنم، احساس آرامش عجیبی در خود پیدا می‌‌‌کنم، چرا که افکار و عواطف در هم می‌‌‌آمیزند و مشکل حل می‌شود.

کاری که من در چنین مواقعی انجام می‌‌‌دهم، در واقع رفتن به عمق اقیانوس احساسات و عواطف است؛ جایی که سرشار از آرامش و امنیت است، و پس از پایان ‌‌‌پذیرفتن آن موقعیت نامطلوب، پریسکوپ کوچکم را از آب بیرون می‌‌‌آورم تا نگاهی به سطح آب بیندازم و در صورت مناسب ‌‌‌بودن شرایط، دوباره به سطح آب بازمی‌‌‌گردم. به همین دلیل است که شمردن اعداد تا ۱۰ برای مدیریت خشم در بسیاری افراد اثر می‌کند، چرا که به آنها کمک می‌کند توقف کرده و به جای اندیشیدن به خشم و عصبانیت، مسائل مهم را منعکس کنند.

کار کردن روی افکار و عواطف بسیار اهمیت دارد، چرا که در دریای توفانی و پرتلاطم زندگی، شما را به زیر آب می‌‌‌برد. این کار بسیار ساده است؛ کافی است بدانید چه موقع باید به عواطف و احساسات خود توجه کنید و به جای تغییر دادن آنها، به فکر شناخت‌‌‌شان باشید. هنگامی که بتوانید با افکار و عواطف‌‌‌تان درهم‌‌‌آمیخته و آنها را «حس کنید» حتی بدترین شرایط را نیز می‌توانید پشت سر گذاشته و با کمک داشته‌‌‌هایتان (و نه شورش کردن علیه خود) به شادی دست یابید! بنابراین، دفعه بعد که دچار استرس، ترس، خشم و حتی شادی شدید، این تکنیک‌‌‌ها را امتحان کنید. 

هنگامی که نفستان را فرو می‌‌‌دهید، به خود بگویید «من با آرامش نفسم را فرو می‌‌‌دهم» و در هنگام بازدم هم همین کار را تکرار کنید. این کار باعث آرامش شما می‌شود. اما یک مرحله دیگر نیز باید طی شود و آن توجه به احساسات خود قبل و بعد از این کار است. با این کار خلق و خوی شما تغییر خواهد کرد. این تغییر اگرچه آهسته شکل می‌گیرد اما بسیار جالب و کارآمد خواهد بود. پس از چند هفته تمرین این تکنیک، اتفاقاتی که برایتان افتاده را بسنجید، خواهید دید که می‌توانید با لذت و شعف درونی‌‌‌تان آسان‌‌‌تر و سریع‌‌‌تر ارتباط برقرار کنید و توانسته‌‌‌اید به عمق وجود خود فرو رفته و آرامش نهفته در آن را جذب کنید.

 شاد بودن در کار به معنای نبود سختی نیست

این ایده که افراد عاشق کارشان، همیشه و در همه حال شاد هستند، یک افسانه است. البته آنها کسانی هستند که آسان‌‌‌تر شاد می‌‌‌شوند، اما این تمام قصه آنها نیست. شاید شما هم دوستانی داشته باشید که عاشقانه کارشان را دوست دارند و شاید همین مساله، حسادت شما را هم برانگیخته باشد، اما شما آنها را در دوران دشوار کارشان ندیده‌‌‌اید. فرض کنید آنها در ساعت ۱۰ شب و در حال کار کردن روی پروژه‌‌‌ای سخت و پیچیده هستند. اگر از آنها در آن لحظه بپرسید که آیا شادند و احساس شادی می‌کنند، به احتمال زیاد خواهند گفت: «نه.»

تفاوت آنها با سایرین در این است که از دردسرها و دشواری‌‌‌ها برای آماده و شادتر شدن استفاده می‌کنند و آنها را به ابزاری برای رشد و تعالی خود تبدیل می‌کنند. باید دانست که هیچ راهی برای تثبیت وضعیت عاطفی و احساسی افراد و همیشه شاد بودن و شاد ماندن آنها وجود ندارد، چرا که حتی شادترین افراد نیز با مشکلات بسیاری دست به گریبان هستند. مهم این است که شما آگاه باشید که بین شادی و غم و بین آسودگی و آشفتگی در کارتان در نوسان هستید و در همه حال باید بر روی کنترل و هدایت افکار و عواطف خود کار کنید.

افراد باهوش این توانایی را دارند تا از گرفتاری‌‌‌ها و دردسرهای کاری‌‌‌شان برای کمک به خود برای شادتر شدن بهره ببرند. بنابراین، دفعه بعد که در کارتان دچار گرفتاری شدید، عکس‌‌‌العمل‌‌‌های خود را به طور کامل کنترل کنید و به ندای درونی و افکارتان گوش فرا دهید.

من خودم در هنگام گرفتاری‌‌‌ها و کلنجار رفتن با مسائل کاری، سعی می‌‌‌کنم همگام با احساساتم حرکت کنم و بفهمم که آن مشکلات از کجا آمده‌‌‌اند و چگونه می‌توان آنها را از سر راه برداشت. برای این کار، گاهی اوقات به پیاده‌‌‌روی در طبیعت دست می‌‌‌زنم، تمرین یوگا انجام می‌‌‌دهم یا هر کار دیگری که به من آرامش می‌دهد. اندیشیدن به زیبایی‌‌‌های درختان، گل‌‌‌ها و بسیاری چیزهای دیگر تا حد زیادی به بهترشدن دیدگاه‌‌‌های من کمک می‌کند. البته شما باید همیشه این واقعیت را نیز به یاد داشته باشید که اگر هیچ مشکل و گرفتاری خاص در محل کارتان ندارید، این به معنای بی‌‌‌نقص بودن شما و عملکردتان نیست، چراکه چالش‌‌‌های شغلی غیر از دردسرها و گرفتاری‌‌‌هایی که برای ما به وجود می‌‌‌آورند، مملو از فرصت‌‌‌هایی برای رشد و قوی‌‌‌تر شدن ما نیز هستند و با مدیریت درست این چالش‌‌‌ها و غلبه کردن بر مشکلات می‌توان به احساس خوشایندی نسبت به خود و کار خود دست یافت.

منبع: کتاب «شادکاری»

 نوشته: سید‌حسین علوی‌لنگرودی

نشر:آماره