خودم راه را نشانش دادم
اگر آدمای اطرافم حرف و رفتاری رو داشتند که اذیتم میکرد، فقط تماشاگر بودم. در دوران دانشجویی ستاره دوستم گفت میای با ماشین بریم دانشگاه ؟
گفتم: باشه
ستاره آزمون رانندگی رو قبولشده بود اما گواهینامهاش نیومده بود، اما مخالفتی نکردم و در کوچهپسکوچهها تصادف کرد با ماشینی که پارک بود ، ستاره پیاده شد و گفت : زود باش آیدا بشین پشت فرمون. من که حسابی تعجب کرده بودم گفتم :
من ؟
گفت : آره ، پس کی ؟ تو پشت فرمون بودی و زدی بهش ، زود باش
من که شوکه شده بودم ، از ماشین پیاده نشدم و به ستاره گفتم : بیا بشین صندلی عقب اگه راننده اومد و حرفی زد هیچی نگو اگه خیلی گیر داد بگو رفته و برگرده
آقایی از مجتمع اومد بیرون و سوار ماشین شد و رفت اصلا دقت نکرد به عقب خودرو ، البته آسیب ندیده بود اما ستاره مقصر بود. اولین باری بود که بعد از مدتها سکوتم شکسته شد و حرف زدم. حس عجیبی داشتم حسی که تابهحال تجربه نکرده بودم، ما به دیگران نشان میدهیم که چگونه با ما برخورد کنند
اگر کسی از حد خود و شایستگی خود
پایش را فراتر گذاشت، هیچوقت او را سرزنش نکنیم، بلکه باید خودمان را سرزنش کنیم که خط قرمزهایمان
را پررنگ نکشیدیم.
باید یاد بگیریم که تغییر کنیم
ﻭﻗﺘﯽ ﺗﻐﯿﯿﺮ میکنیم، آنها ﻫﻢ ﺗﻐﯿﯿﺮ میکنند.
درواقع ﺑﻪ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﻧﺤﻮﻩ ﻣﺤﺘﺮﻣﺎﻧﻪ ﺑﺮﺧﻮﺭﺩ ﮐﺮﺩﻥ ﺑﺎ ﺧﻮدتان ﺭﺍ میآموزیم
ﻭﻗﺘﯽ ﺩﺭ ﺭﻭﺍبط ﻗﺪﺭﺗﻤﻨﺪﺍﻧﻪ ﻇﺎﻫﺮ شویم، ﺩﯾﮕﺮﺍن ﯾﺎﺩ میگیرند ﺑﺎ
ﻓﺮﺩ قدرتمند و گرانقیمتی ﺭﻭﺑﺮﻭ ﻫﺴﺘﻨﺪ.
اگر میخواهیم دیگران را تغییر دهیم
ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺭﺍه، اﯾﺠﺎﺩ ﺩﮔﺮﮔﻮﻧﯽ ﺩﺭ ﺧﻮﺩمان ﺍﺳﺖ.
حتی یکهزارم درصد هم از شخصیت ارزشمند خود برای آدمی که شایستهمان نیست، عقبنشینی نکنیم.
هیچوقت تصادف رو فراموش نمیکنم ، شاید نباید سکوت میکردم اما اینکه در برابر صحبت و درخواست ستاره سکوت نکردم و جواب مثبت ندادم تابوهایم شکست و فهمیدم سکوت همیشه نشان خوب بودن نیست و باید در موقعیتهای مختلف پاسخ درست داد ، گاهی سکوت ، گاهی حرف و گاهی عمل، جواب صحیح به دیگران است .