گریز ناگزیر

آغاز هزاره سوم با طرح سرفصل "شهری شدن فقر" به‌عنوان مساله‌ای جدی در سطح جهانی همراه شد. طبق برآوردهای برنامه اسکان بشر سازمان ملل متحد، یک‌سوم از ۳ میلیارد نفری که در شهرها ساکن‌اند در زاغه‌ها و یا مکان‌هایی زندگی می‌کنند که حداقل مبتلابه یکی از این ویژگی‌هاست:

ناامنی حق تصرف، شرایط ساختاری نابهنجار مسکن، دسترسی ضعیف به آب آشامیدنی سالم، تغذیه نامناسب و یا تراکم بیش‌ازحد: یک‌سوم ساکنین شهرهای جهان.

فقر سنتی همان چهره‌ای را داراست که در سیستان، در کرمان و در کپرهای جنوب کشور با آن مواجهیم؛ وابسته به زیرساخت‌های جغرافیایی و امنیت محلی. هر چه قدر فاصله زیاد باشد بازهم پایین‌شهر آن می‌تواند تصور کند بالا شهر برای شام چه خورده یا بابت آن چه قدر پول خرج کرده.

از بین خانواده‌های فقیر کشور ۳۷ درصد- تنها ۳۷ درصد- در روستاها ساکن‌اند. به معنای دیگر نزدیک به دوسوم خانواده‌های کم‌توان کشور سکونتگاه شهری دارند و این اولین نشانه‌ای است که از ما می‌خواهد دید خود را تغییر دهیم. حدود یک‌ششم کل خانواده‌های شهریِ مبتلابه فقر را شهرستان تهران- به‌تنهایی- در خود جای‌داده و این چهره جدید فقر است؛ همان پدیده‌ای که هزاره سوم در مورد آن هشدار می‌دهد. شهرهای ما- بزرگ‌ترین شهرهایمان - داشتن و نداشتن را به یکدیگر گره‌زده‌اند. اینجا وقتی حرف از محرومیت به میان می‌آید جنس جملات فرق می‌کند. مسئله محرومیت در کلان‌شهرهایی چون تهران، مشهد و تبریز دیگر مسئله امکانات نیست، یا امنیت مرزی یا آب تصفیه‌شده. اینجا جایی است که سرمایه‌گذاری‌های لوکس شهری در بی‌رقیب‌ترین شکل خود به قالب درمی‌آیند. نه‌فقط در بخش خصوصی، امکانات عرصه عمومی نیز آرزوی دست نایافتنی دیگر شهرها و روستاهای کشورند.

یک‌ششم خانواده‌های فقیر کشور ساکن پایتخت‌اند؛ این همان چیزی است که عمیقا به ساختارهای بنیادین جامعه - به سیاست‌هایی که رشد و بهینه‌سازی اقتصادی را دنبال می‌کنند- معطوف شده. طبع کاسبگر بازار، شهر را تقسیم کرده و برچسب‌ها شکل می‌گیرند. روی خانه‌ای که در آن زندگی می‌کنید سایه‌ای می‌افتد و سال‌ها بعد نوه‌هایتان باور نخواهند کرد قیمت این زمین با محله‌ای که سودایش را در سر دارند روزی چه قدر به هم نزدیک بوده.

گسل

بی‌رحمانه و سرسخت: این طبع سودجوی بازار است که مرزها را ترسیم می‌کند. بالا شهر جایی است که سرمایه در آن شکوفا می‌شود و پایین‌شهر – این صحنه ناچار- مأمن اندوخته‌های ناچیزی که از بد حادثه به این جغرافیا کشیده خواهند شد. شهر به زمینِ بازی خطرناکی تبدیل خواهد شد که در آن لغزیدن از طبقات متوسط به سمت پایین بسیار ناگهانی‌تر از حد کنترل ماست؛ وابسته به خانه‌ای که آن را مالکید.

مسکن نماد بزرگ‌ترین سرمایه‌‌گذاری دهک‌های متوسط و پایین درآمدی است. توانایی ما در نوسازی تعیین خواهد کرد چه قدر در چرخه تولید ثروت ماندگاریم. آیا محله ما برای سرمایه‌گذاران جذاب خواهد بود؟

تَرَک‌های ناگزیر

توزیع وام‌های نوسازی بافت فرسوده شاخصی روشنگر است؛ تسهیلاتی طراحی‌شده برای دهک‌های آسیب‌پذیر شهری که بازهم محتاج‌ترین‌ها را کم نصیب می‌گذارد.

تا نیمه سال ۹۰ در برابر هر ۱۲۸ وامی که در یکی از مناطق یک یا سه استفاده‌شده، تنها و تنها یک تقاضا در منطقه ۱۴ به نتیجه رسیده است.

بر اساس آمارنامه سال ۱۴۰۱ شهرداری اصفهان ۷۱% نوسازی در بافت فرسوده منطقه ۶ ناشی از اجرای پروژه‌های عمومی و عمرانی بوده. اجازه دهید مرور کنیم. بیش از دوسوم نوسازی بافت فرسوده منطقه ۶ به خاطر پروژه‌هایی بوده که بخش عمومی، هزینه آن را پرداخته. این نسبت در مناطق ۱۴، ۱۰ و ۱۵ به ترتیب ۱۸ درصد بوده، ۱۳ درصد و تنها ۱ درصد.

بودجه‌های بافت فرسوده تنها نمونه کوچکی از سرمایه‌های خرد و کلانی هستند که ناگزیر از مناطق کم‌سودتر می‌گریزند. ساختارهای کالبدی به برچسب‌های مالی پیوند می‌خورند. این تنها یک تمرین ریاضی نیست، فردای فرزندان ماست. فاصله بین دونقطه اقتصادی رفته‌رفته عمق می‌گیرد و به ناگاه به شیبی غیرقابل‌بازگشت تبدیل خواهد شد. همان تکه‌ تصمیم‌هایی که از امروز به فردا می‌افتند - عقب‌نشینی این کوچه و بازسازی آن دیوار- مختصات این خانه را، این محله را و این خیابان را در آینده اقتصادی شهر تعیین خواهد کرد.