تقابل یا تعامل؟

در ترتیبات کنونی، ایالات‌متحده، گزینه مذاکره مشروط یا شرط‌‌‌گذاری به صورت «ابتدا گفت‌وگو سپس لغو تحریم» را بیشتر ترجیح می‌دهد. اما تفاوت مهم در شرایط موجود نسبت به شرایط مذاکرات احیای برجام، خواست ترامپ برای مذاکره مستقیم است که قالب بازی را از بازی غیرهمکارانه نیازمند واسطه برای همکاری به بازی چانه‌‌‌زنی مستقیم تغییر می‌دهد. در چنین چانه‌‌‌زنی‌‌‌هایی، بیش از استراتژی‌‌‌های بازیگران بر روی میزان ثبات ائتلاف حاصل تمرکز می‌شود. 

اما تاکید ایران بر مذاکره غیرمستقیم همچنان بازی را به یک بازی همکاری و نیازمند واسطه با وجود سهم‌‌‌های موجه برای هریک از بازیگران در ائتلاف، تبدیل می‌کند و برای راه‌حل چنین بازی‌‌‌هایی، روش‌های مختلفی همچون مفاهیم هسته، نوکلئولوس و ارزش شپلی، کاربرد دارند. هسته برای بازی‌‌‌های همکاری، مشابه تعادل نش بازی‌‌‌های غیرهمکاری است. چنانچه انحراف از نتیجه هسته سودآور نباشد، آنگاه نتیجه حاصل باثبات است. افزون بر این، ارزش شپلی، رویکردی برای بازیگران همگن است و امکان کاهش یا افزایش تعداد بازیگران را ارزیابی می‌کند؛ از این‌رو تمرکز بر هسته قابل چانه‌‌‌زنی، بازی را ادامه‌‌‌پذیر و دارای راه‌‌‌حل می‌کند.

در سال ۱۳۹۴، توافق برجام بر مبنای مدلی از بازی‌‌‌های همکارانه و نقش‌‌‌آفرینی اروپا به مثابه ناظم و واسطه این همکاری حاصل شد. اما در شرایط کنونی اروپا بر پایه پنداشتی از همکاری ایران با روسیه در جنگ اوکراین، تمایل کمتری به ایفای نقش واسطه دارد. از این‌رو، سناریوهای احتمالی تقابل یا تعامل ایران و آمریکا در مقایسه با شرایط مذاکرات احیای برجام، ترسیم‌‌‌شدنی هستند. 

اگرچه در جریان مذاکرات احیای برجام در دوره بایدن، نقش واسطه اروپا هنوز پررنگ و مساحت هسته قابل چانه‌‌‌زنی هرچند کوچک اما بازهم معنادار بود، اما در حال حاضر با توجه به خواسته‌‌‌های مکتوب ترام‍پ، سطح این هسته قابل چانه‌‌‌زنی نیز کوچک‌تر شده است. در آن زمان، گزینه «ادامه فعالیت‌‌‌های جاری برای ایران؛ بازگشت به برجام توسط آمریکا؛ واسطه‌‌‌گری توسط اروپا» برای دولت وقت در ایران مطلوب بود و ایجاب می‌‌‌کرد که برای ایران، این گزینه نسبت به گزینه انگشت روی ماشه، ارجح‌‌‌ ، برای آمریکا نسبت به گزینه شرط‌‌‌گذاری، ارجح و برای اتحادیه اروپا نسبت به گزینه ترک برجام و افزودن موضوعات دیگر مانند موضوع موشکی، ارجح‌‌‌ باشد. در دور پیشین، یکی از سناریوهای احتمالی این بازی، افزوده‌‌‌شدن مذاکره در زمینه فعالیت‌‌‌های موشکی ایران به کران پایین اتحادیه اروپا برای واسطه‌‌‌گری بود، اما اکنون، همراه با تعطیلی گروه‌‌‌های به‌‌‌اصطلاح نیابتی به یکی از شروط اصلی ترامپ تبدیل شده است. 

چنانچه این مورد به کران پایین اضافه شود، آنگاه هسته بازی چانه‌‌‌زنی، بسیار کوچک‌تر خواهد شد که تهدیدی برای مسیر توسعه ایران به‌‌‌خصوص از جانب استمرار قطع دسترسی به منابع و فرصت‌‌‌های بین‌المللی توسعه خواهد بود. از سوی دیگر، با نقش اسرائیل احتمال افزودن شرط‌‌‌های دیگر نیز بسیار برجسته است و مساحت هسته دست‌‌‌یافتنی را به احتمال تجدیدنظر ایران در مساله فلسطین نیز وابسته می‌کند که شاید در صورت شروع رسمی مذاکرات، به مذاکرات بعدی یا دور بعدی موکول شود.

کاهش سطح هسته قابل‌‌‌ چانه‌‌‌زنی نتیجه فرصت‌‌‌سوزی است که در دور مذاکرات احیای برجام رخ داد. با وجود این، هنوز هم ایران از مذاکره و معامله با آمریکا نفع می‌‌‌برد. سابقه این تقابل نشان می‌دهد که پرهیز ایران از متوازن‌‌‌سازی در روابط بین‌المللی، منجر به انزوا خواهد شد. بدون تنش‌‌‌زدایی با غرب و پذیرش FATF حتی اگر ایران به ریاست بریکس برسد نیز فرصت‌‌‌های بین‌المللی برای آن روز به ‌روز به سمت صفر میل می‌کند. از این منظر، مهم‌ترین فایده توفیق در مذاکرات جدید به صورت لغو تحریم و بازگشت به دهکده جهانی است. در همان دوران شروع تحریم‌‌‌ها در اوایل دهه ۱۳۹۰، کاهش حجم صادرات منجر به کاهش شدید درآمدهای نفتی برای اقتصاد و دولت شد و حجم صادرات نفت ۵۶‌درصد و درآمدها ۵۳‌درصد کاهش یافت. افزون بر این، در سال‌های اخیر، تحریم‌‌‌های بخش نفت موجب لغو پروژه‌‌‌های شرکت‌های خارجی شده و پروژه‌‌‌های موجود را تحت‌تاثیر قرار داده است.

به طور کلی، اثر فرساینده تحریم‌‌‌ها نشان داد که شاید در جریان تجارت متقابل مبتنی بر مزیت نسبی، رفاه دو کشور متعامل به سطح همسانی نرسد، اما قطعا، قطع چنین تجارتی به زیان انباشته و فرسایش در کشور دیگر می‌‌‌انجامد و ثمره ایدئولوژی خودکفایی چیزی جز تضعیف یک کشور در عرصه جهانی نیست. از این منظر انتظار می‌رود دستاوردهای ایران از بازگشت به عرصه مراودات جهانی بر پایه خسارت‌‌‌های اصلی تحریم‌‌‌ها باشد؛ یعنی جبران کاهش فعالیت، جایگزینی طرف مبادله یا هزینه مبادلاتی و افزایش هزینه‌‌‌های تولید کالا و خدمات. از دست دادن بازارها از دو بعد اهمیت دارد: بازارهای برگشت‌‌‌پذیر و بازارهای به‌‌‌سختی برگشت‌‌‌پذیر یا برگشت‌‌‌ناپذیر. برای تحقق این دستاوردها نیز لازم است در کنار توافق سیاسی با آمریکا، تعامل و معامله با این کشور نیز در دستور کار دستگاه دیپلماسی باشد. طی چند دهه گذشته، کشورهای همجوار ایران برندگان اصلی این مناقشه و مقابله بوده‌‌‌اند و دستاورد ایرانیان نیز تحمل ریسک‌‌‌های اقتصادی ناشی از رویکردهای تنش‌‌‌زای سیاسی در عرصه بین‌المللی بوده است. 

قطع جریان از دست دادن سرمایه‌‌‌های انسانی که در بستر شرایط سیاسی-اقتصادی ناگزیر از جلای وطن می‌‌‌شوند نیز دستاورد پراهمیت‌‌‌تر دیگری خواهد بود. در واقع، ریشه بسیاری از ناترازی‌‌‌ها در ایران ناترازی در عرصه منابع انسانی است که به آن توجهی نمی‌شود و توجه به این مهم می‌‌‌تواند بسیاری از ناکارآیی‌‌‌ها را درمان کند. نیل به این دستاوردها علاوه بر عزم سیاستگذاران راهبردی ایران به اولویت منافع ملی ایرانیان و پایان نزدیک به دو دهه فرصت‌‌‌سوزی بین‌المللی نیازمند اقدامات موثر در داخل مانند تصویب FATF است.

* پژوهشگر