حمایت کارکنان مهمتر از دانش مدیر؟

فرض کنیم که یک مدیرعامل همه چیز را میداند. فرض کنیم که او بتواند نسبت به تمام دانش و تخصص موجود در حوزه کاری خود و شرکتش مسلط شود و یکنفره تمام راهکارهای لازم برای حفظ جایگاه یک شرکت موفق را دارا باشد. حتی در چنین شرایط آرمانی و غیرممکنی، دو مشکل بزرگ وجود دارد. از یک سو، جهان و محیط کسبوکار هر لحظه در حال تغییر است و دانش و راهکارهای دیروز شاید به کار امروز نیایند. از سوی دیگر، حتی با جامعترین دانش و بهترین راهکارها، بدون حمایت کارکنان، پروژهها شکست میخورند. از این رو، مدیرعاملی که ذهن باز و گوش شنوا داشته باشد، از یکسو شانس موفقیت بیشتری در کسب دانش و ایدههای جدید و راهکاریابی برای هر چالش غیرمنتظرهای خواهد داشت و از سوی دیگر، حمایت کارکنان و ذینفعان را پشت خود میبیند.
چنین مدیری به منبع بیپایانی از ایده و راهکارها، یعنی دیگران مجهز است. نظرخواهی از دیگران (چه کارکنان و چه سایر ذینفعان) نهتنها قفل ایدههای فراوانی را باز میکند، بلکه مشروعیت و حمایت لازم برای اقدامات مدیر را هم به او میدهد. بدون چنین مشروعیت و حمایتی، بسیاری از مدیران خوشنیت هم شکست میخورند، چرا که با سازمانی مقاوم در برابر تغییرات و پروژههای جدید، هیاتمدیرهای ناسازگار یا سرمایهگذارانی ناهمسو مواجه میشوند.
البته پیشنهاد ما واگذاری کامل اختیارات به دیگران نیست. بلکه برعکس، بر این نظر هستیم که مدیران عامل عالی، فرآیندی مشارکتی برای شنیدن دیدگاههای مختلف به کار میبرند ولی تصمیم نهایی را خود میگیرند. «مارک فیلدز»، مدیرعامل پیشین شرکت خودروسازی فورد و یکی از مدرسان انجمن باوِر (نهاد توسعه مهارتهای رهبری سازمانی مککینزی) میگوید: «دیدگاه شما میتواند تغییر کند ولی لازم نیست تغییر کند. شما از اعضای سازمان خود میخواهید که در یافتن راهکار برای یک مساله خاص مشارکت کنند و هرکس نظر و رای خود را داشته باشد.» این موضوع یکی از مهمترین دوگانگیهایی است که مدیران باید بر آن مسلط شوند. آنها باید فروتن باشند و در عین حال درایت و جسارت اتخاذ تصمیمات دشوار را داشته باشند؛ بهویژه زمانی که اتفاق نظر کاملی در تیم وجود ندارد.
بسیاری از مدیران در کسب حمایت تیم مدیریتی خود و همراستا کردن تلاشهای آنها مشکل دارند. به واقع نیز چنین اقدامی بسیار دشوار است. تنها کاری که به عنوان مدیرعامل میتوانید انجام دهید، گوش دادن به دیگران و شاید تغییر ذهن و نظرتان به دفعات مختلف است. با این حال، در نهایت، تصمیمگیریها و مسوولیت آنها با شماست.
این کار را باید به شکلی انجام دهید که تیم شما از تصمیم و برنامهتان حمایت کنند، چرا که همزمان ذهن و قلب آنها را به دست آوردهاید. به دست آوردن ذهن از طریق نشان دادن واقعیات و توضیح نظرتان درباره شرایط و فرصتهای موجود اتفاق میافتد. به دست آوردن قلب نیز از طریق نشان دادن ارتباط برنامه کنونی سازمان با ماموریت و چشمانداز کلانتر آن رقم میخورد. آیا این برنامه همان چیزی است که برایش مشتاق هستیم؟ میخواهیم چه میراثی از خود به جای بگذاریم؟ آیا میراثی از شکست میخواهیم یا میراثی از موفقیت؟
یکی از دلایلی که همراستا کردن دیدگاه و تلاشهای افراد یک تیم دشوار است، میل آنها به پنهان نگه داشتن اخبار بد از «رئیس» است. حتی کسانی هم که به طور مستقیم به مدیرعامل گزارش میدهند، تمایلی به افشای تمام واقعیات شرکت ندارند. هیچکس نمیخواهد کسی باشد که اخبار بد را میآورد. هیچکس نمیخواهد مدیرعامل را آزرده کند. شاید دلیل آن ترس از شناخته شدن به عنوان مخالف دائمی «رئیس» و خطر آن برای آینده شغلیشان باشد.
به این دلیل، یکی از مهمترین و دشوارترین وظایف مدیرعامل، پرورش سطحی از پذیرش، امنیت و گوش دادن به نظرات دیگران است که افراد بتوانند به راحتی حتی تلخترین اخبار را نیز به گوش او برسانند. فیلدز میگوید: «من نمونههای فوقالعادهای از رهبران سازمانی دیدهام که به روشی مثبت با اخبار بد مواجه میشوند. آنها از فرد پیغامآور، تشکر کردهاند و فضایی امن ساختهاند که دیگران هم بتوانند انتقادهای خود را مطرح کنند. همچنین نمونههای بسیار وحشتناکی را دیدهام که مدیرعامل اقدام به توبیخ و حمله به چنان فرد جسوری کرده است. چنین رفتاری فقط به دیگران یاد میدهد که دهان خود را ببندند و فارغ از وخامت واقعیات، اخبار و نظرات خود را پنهان کنند.»
در نهایت، یکی دیگر از مزایای شنونده خوب بودن این است که نه تنها افراد احساس خوبی خواهند داشت، بلکه به شما هم کمک میکند شیوه تصمیمگیری و نتیجهگیری افراد تیم را درک کنید. شما میتوانید هر روز فرآیندهای فکری آنها را ارزیابی کنید، شیوه تفکر آنها را بسنجید و متوجه شوید آیا در شغل خود رشد میکنند یا خیر.
برگرفته از کتاب: مسیر رهبری سازمانی / نوشته جمعی از شرکای ارشد شرکت مشاوره مککینزی