گاهی نمی‌شود که  نمی‌شود!

بسیاری بر این باورند که ابتدای فصل در بسته شدن تیم، وسواس و دقت عمل کافی به کار گرفته نشد و شاید قهرمانی‌های پیاپی سرخ‌پوشان، مدیریت باشگاه را به این نتیجه رساند که با هر تیمی و با هر شرایطی می‌شود جام برد. در بعضی موارد، حقیقتا کوتاهی مدیریت مشخص است. مثلا باشگاه برای مدت زمان طولانی در پی جذب یک مدافع چپ مراکشی به اسم یحیی عطیه‌الله بود که با وجود اتلاف وقت چشمگیر، در نهایت هم موفق به انجام این کار نشد. 

در مثالی دیگر هزینه گزافی که صرف خرید لوکاس ژوآئو شد، با توجه به آمار گلزنی پایین این بازیکن موجه نبود و به بار هم ننشست؛ طوری که مدیران باشگاه ناچار شدند کلی غرامت بدهند تا بتوانند سردار دورسون را به جای او بگیرند. باز هم مثال می‌خواهید؟ این تصور ناشیانه که مثلا فرشاد احمدزاده می‌تواند جای خالی مهدی ترابی را پر کند، یک محاسبه غلط بود که بدجوری به سرخ‌پوشان لطمه زد. اشتباهات را گفتیم، اما از بدشانسی‌ها هم نباید غافل شویم. بعضی بدبیاری‌های پرسپولیس در این فصل هم در دست خالی ماندن آنها دخیل بود. 

به عنوان مثال نباید از یاد ببریم این تیم(مثل استقلال) برای مدت زمان طولانی ورزشگاه آزادی را در اختیار نداشت و این موضوع به‌شدت به ضرر قرمزها تمام شد. مصدومیت‌های پیاپی و طولانی هم یک بداقبالی دیگر بود. از اوستون اورونوف که بگذریم، فقط مقایسه آمار پرسپولیس با حضور و بدون حضور امید عالیشاه نشان می‌دهد غیبت‌های مکرر کاپیتان، تا چه اندازه به زیان سرخ‌پوشان تمام شده است.

از این دست، باید به شکست غیرمنتظره خرید ایوب عملود مراکشی نیز اشاره کرد. ابایی نداریم از اینکه بگوییم مدیران فوتبال ایران بارها خرید «بنجل» داشته‌اند که غیر از ناموفق بودن، شاید بعضا شبهه‌دار هم بوده. ناکامی عملود اما در این دسته نمی‌گنجد. دفاع راست خوش‌استیل ۳۱ ساله‌ای که سابقه بیش از ۳۰ بازی ملی در مراکش را داشته، حقیقتا از هیچ جهت نمی‌توانست یک خرید بد به نظر برسد. او اتفاقا شروع خوبی هم در پرسپولیس داشت و همان هفته دوم گل تساوی‌بخش قرمزها برابر تراکتور را به ثمر رساند، اما هر چه زمان گذشت، ایوب بدتر و بدتر شد.

آمار و ارقام به شکل غیرمنتظره‌ای نشان می‌دهد مدافع راست مراکشی حتی بین ۱۵ بازیکن برتر پرسپولیس در این فصل هم نبوده است. او که هر وقت در زمین بود مایه آزار هواداران می‌شد، در اثر مصدومیت‌های پیاپی تعداد زیادی از مسابقات تیمش را هم از دست داد و حالا بعد از آخرین آسیب‌دیدگی، با جمع کردن وسایلش به‌طور کامل ایران را ترک کرده است. نه خود عملود می‌خواهد اینجا بماند و نه کسی مشتاق تمدید قرارداد اوست. داستان ایوب، مصداق بارز این شعر کوتاه است؛ گاهی نمی‌شود که نمی‌شود که نمی‌شود...