اصفهان و چرخه معیوب اقتصادِ هنر
چون برای تنظیم و اداره امور اقتصادی مربوط به یک بخش فرهنگی و هنری به مدیریت نیاز هست و نه اداره کردن یا مهندسی کردن خودِ هنرمند! بهعبارتدیگر هنرمند اگرچه در حوزه خلق اثر وابسته به ذوق، قریحه و احوالات خودش هست اما آیا میتوانید تصور کنید او بدون تامین مالی و شکل گرفتن حلقههای موثر و منصفانه پیرامون اقتصاد هنر به کار خود ادامه دهد و رضایت خاطر داشته باشد.
ازنظر توسعه اقتصادی با ایجاد تنظیم و مدیریت بازار و نیز روزی جستن در عرصه فرهنگ و هنر تنها زمانی میتوان مشوق کارآفرینی در عرصه فرهنگ و هنر اصفهان بود که بپذیریم انگیزههای مالی و اقتصادی لازم و ملزوم باانگیزههای هنری است.
هنگامیکه ما صحبت از اقتصاد میکنیم؛ درواقع عوامل و عناصری را در بخش فرهنگ و هنر میآوریم که به طرز تفکری منضبطتر، کمیتر و سامانمند مربوط است.
برخلاف آنچه در هنر با آن روبهرو هستیم برای اداره کردن اقتصاد در این حوزه ما با بحث اندازهگیری روبهرو میشویم و از زمان تولید ایده تا وقتیکه به محصول تبدیل میشود. اعم از اینکه دیداری شنیداری یا نوشتاری باشد با فرایندی روبهرو هستیم که باید به نظاممندی پولی برسد تا هنرمند بداند که در این نظاممندی پولی، جامعه و مخاطب، حقش را ادا کرده است. منظورمان از ارزش در حوزه فعل فرهنگ و هنر قیمت است.
در این حوزه ارزش از نگاه هنرمند معنای خاص خود را دارد که بخش عمده آن معنوی، خلاقانه و زیباشناختی است و همین ارزش از دیدگاه خریدار معنای دیگری دارد.
همچنین از دیدگاه گذر زمان نیز قابلتوجه است چون باگذشت زمان ارزش برخی آثار هنری افزوده و از ارزش برخی دیگر کاسته میشود. به گفته اسکار وایلد همهچیز را راجع به قیمتها میدانیم و هیچچیز را راجع به ارزشها نمیدانیم. به دنبال صحبت از ارزش بحث ارزیابی و بررسی عوامل مؤثر بر توسعه اقتصاد هنر با تأکید بر هنر تئاتر، فن ارزشیابی و ارزشگذاری مطرح میشود. عناصر موردنیاز برای ارزشگذاری کالاهای تجاری و صنعتی بهغیراز کالاواره های موجود هستند اما در مورد کالاواره هایی که به محصولات حوزه فرهنگ و هنر گفته میشود اینگونه نیست و تا زمانی که این چرخه در عرصه فرهنگ و هنر تنظیم نشود نمیتوان به اقتصاد فرهنگ و هنر بهعنوان ساختاری مجموع و مرتب نگریست.
حالا در اینجا بیایید نگاهی هم به وضعیت اقتصاد هنر در اصفهان داشت باشیم! اخیرا شاهد آن هستیم که شهرمان میزبان رویدادهای مختلفی ازجمله اجرای تئاتر، برگزاری کنسرت و گالریهای آثار هنری است، در نگاه اول همهچیز به نظر خوب و عالی است، نفسِ برگزاری و اجرای چنین رویدادهایی جای خوشوقتی دارد منتها پرسش مهم آن است که این رویدادها تا چه حد توانسته بر اقتصاد و معیشت هنرمند تاثیر مثبت داشته باشد و آیا شکلگیری ناقص حلقههای اقتصاد هنر باعث نخواهد شد تا هنرمند اسیر چنبره اقتصاد شود، بهبیاندیگر اگر آنچه از اداره کردن اقتصاد در این حوزه به هنرمند برسد، حرکت دادن او بر اساس ذائقه بازار یا سفارشی کاری باشد، آنگاه دیگر چیزی تحت عنوان اقتصاد هنر معنا ندارد.
برای مثال حوزه تئاتر با شکلی از تضاد میان دو سر طیفِ کارگردانان و تهیهکنندگان پیرامون نحوه برگزیدن نمایشنامه و محل اجرا مواجه است و گروهی تنها ارزش هنری و در مقابل تنها به سودآوری اثر میاندیشند. اینطور تضادها معمولا با پیروزی سود خواهان هم به پایان میرسند اما درنهایت تنها به فربهشدن بخشی از جامعه هنری میانجامد و مابقی آنها ممکن است ناامیدانه تقلا کنند.
از طرفی اقتصاد هنر در اصفهان پیوند محکمی با صنایعدستی یا همان هنر- صنعت دارد. در این بازار و مارکت، هنرمندان اصفهانی، پیشتر تنها بر اساس سلیقه خود، اثری میساختند اما حالا آنها بیشتر اسیرِ قالبها هستند، قالبهایی که مشتری تعیین میکند و همین بر ذوق و قریحه هنری بسیاری از آنها تاثیر منفی گذاشته است، فیالواقع تا جایی که بتوان آن را چرخهای نابودگر در برای هنر، هنرمند و همچنین اقتصادی دانست که با مشاهده تهی شدن هنرمند از ذوق، خودبهخود تحلیل خواهد رفت.
در همین شهر که روزگاری هنرمندانش بر صدر مینشستند و خلق آثار ادبی و هنری در سطح بالایی بود، شاهد افت و تنزل بسیار بودهایم، بسیاری از حجمها یا آثار قالبی بدون ظرافت در تعداد انبوه تولید میشوند و مثلا به زیبایی شهر میافزایند، اینجا در اصفهان آثار هنرمندان تجسمی ، در بسیاری موارد به دلیل عدم امکانِ فروش در پلتفرمها و بازارهای خارجی، از شمول رقابتپذیری خارج میشوند و تنها زمانی نام آنها را میشنویم که در یک موزه خارجی به نمایش دربیاید.
کوتاهسخن میکنم،برای شکل گرفتن چرخههای سالم و منصفانه اقتصاد هنر، بهترین راه تلاش برای فراهم شدن بستر فعالیتهای هنرمندان و ارایه کارهایشان به افکار عمومی است و نه مدیریت کردن آنها و رواج یکسویه بازار به شیوه مشتری محوری! چرا که ارزش و قیمت دو امر مجزا هستند.
* روزنامه نگار