جز نیکی ندیدم

با همین مقدمه که گفتم معمولا سعی می‌کنم به وادی درگذشت افراد تا وقتی خودم شناخت دست اولی نداشته باشم ورود نکنم، اما گاهی نمی‌شود که ای‌کاش هیچ‌وقت ضرورت اش پیش نیاید، می‌دانید خیلی سخت است، علی‌الخصوص که این روزها انگار با رفتن کسی به مدد فناوری، فرصت فراموش کردن به فرض خواستن هم دست نمی‌دهد.

مثال می‌زنم،  جمعه‌شب گذشته، فضای مجازی( آنجا که علاقه‌مندی‌هایم را دنبال می‌کنم) پر شد از دل نوشته و عکس‌های محمد زاهدی، بالاخره توی همین عالم زیست‌بوم و کارآفرینی یا اکوسیستم استارتاپی به‌واسطه همکاری‌های دور و نزدیک در  دنیای اقتصاد و صفحه کارآفرینی ، باهم آشنا بودیم، سری زدم به صفحات مجازی و مکالمات دوطرفه‌مان، فیلم، صدا و عکس‌ها و نوشته‌ها را مرور کردم، بیشتر اش حول محور همین اکوسیستم بود یا فلانی را می‌شناسی، این‌یکی برای گفتگو خوب است، فلان چالش را پیگیری کنی بد نیست، چندتایی هم استارت آپ نوپا یا جوانان تازه پا به عرصه کارآفرینی گذاشته هم بودند که آقا محمد زاهدی توصیه‌شان را می‌کرد. خلاصه اینکه بنده خدا، مثلِ پُل عمل می‌کرد، به قول قدیمی‌ها واسطه یا سبب خیر می‌شد تا این دو حوزه (رسانه و کارآفرینی) را نزدیک کند، برای من هم بد نبود، کارم را راه می‌انداخت، هرکدام از ما چیزی برایمان مهم بود که از مسیر دوسویه به آن می‌رسیدیم، حالا اما این آدم به هر دلیلی نیست، یعنی اینجا نیست که فقدانش حس می‌شود.

وقتی از دوستان اش خواستم در موردش قلم بزنند، حجم مطالب بیشتر از حد انتظارم بود، نمی‌خواهم بگویم همه این نوشته‌ها یا مطالب را برآمده از واقعیت می‌دانم اما حقیقتی در آن نهفته است، حقیقت هم این است یک آدمی توی این شهر بود، می‌خواست خیر برساند، نه رطل طامات می‌بافت نه خرقه زهد بر دوش افکنده بود که یکی بود میان ما اما گویا راه اش را درست رفته بود، حداقل من فکر می‌کنم راه درست همین است، به قول استاد ملکیان: تقریر معرفت و تقلیل مرارت، پس بی‌راه نیست که بگویم: به‌جز نیکی  از او چیزی ندیدم.

* روزنامه‌نگار


خواسته ما پس از مرگ برای چه کسی اهمیت دارد

الهام شهیدان- چند روز است که چهره این جوان جدی و خوش‌خنده و خوش‌فکر از جلو چشم هیچ‌کداممان کنار نمی‌رود.

در این شهر هرروز صدها نفر می‌میرند و خوب خیل سوگواران و تاج‌های گل را دیده‌ایم که در آرامستان پر و خالی می‌شوند. اما این جوان حتی مردنش هم تلنگری برای همه ما بود که تا روز آخر زندگی از ایده‌ها و رویاهایمان دست نکشیم تا شاید جهان جای بهتری برای زندگی شد  

محمدعلی زاهدی، چهار سال پیش و پس از درگذشت لیلا اسفندیاری دل نوشته‌ای داشت  با عنوان

خواسته ما پس از مرگ برای کسی اهمیت دارد ؟

خواندن این یادداشت امروز گویا نقشه راهی است برای دوستان این جوان پویا و خوش‌فکر که قلبش برای ایران و اصفهان می‌تپید.

در ادامه بخشی از این یادداشت را می‌خوانید:

«در روز فوت لیلا اسفندیاری و برای تمام فوت‌شدگان در محیط‌های طبیعی این یادداشت را می‌نویسم و به‌صورت کلی نظرم را می‌گویم و شاید در جزییات دقیق نباشد.

انسان‌ها زنده هستند و دارای شعور و عقل و اختیار در تصمیم‌گیری. حالا در ایران (بقیه دنیا را نمیدونم) به دو دلیل: قانونی و فرهنگی این عقل و شعور و تصمیمی که تو برای خودت هنگام زنده‌بودنت گرفتی، نادیده گرفته میشه و بعد از مردنت خواسته‌های تو بی‌اهمیت میشه. استدلال هم این است که پس‌ازاینکه رابطه عقل تو با جسمت گسست، اختیار تو با دیگران است حتی اگر قبل نمی‌خواسته‌ای دیگران این اختیار را داشته باشند.

مثلا در اهدا عضو تو یه رضایت و کارت پر می‌کنی که اگر من فوت شدم اجزا بدن من را بدهید به دیگران ولی اگر بعد از فوت تو، خانواده‌ات نخواهند این کار را بکنند، این کار انجام نمیشه و می‌توانند جلوی آنرا بگیرند. اینکه قانون به یک عده آدم یک حقی بده و بعد اونها از این حق استفاده نادرست بکنند. فرد در عین عقل و فهم گفته چه کنید پس از فوت من، بعد از مرگش خانواده‌اش بگن که طرف سفیه بوده و عقلش نمی‌رسیده والان ما براش تصمیم می‌گیریم بدون احترام به خواسته او.

اکسپدیشن کوه‌نوردی هم برنامه کوهنوردی در ارتفاع بالا و یا شرایط سخت و خطرناک است که برای اکتشاف و پیمایش خاص و ... به وجود میاد و شرکت‌کنندگان در اون باعقل و عشق واردش می‌شوند و به خطراتش آگاه‌اند و به هر دلیل شخصی و یا اجتماعی و یا اقتصادی (هیچ پولی ارزش جان یک فرد را ندارد و به همین دلیل انگیزه اقتصادی خیلی کمرنگ است معمولا) شرکت می‌کنند . اگر برنامه بدون حادثه فوت باشه که آفرین به همه تیم و عکس یادگاری و مصاحبه و ... ولی تا حادثه پیش میاد خانواده حادثه‌دیده در ایران در بعضی موارد شاکی میشه که چرا فرزند ما فوت شد، مسلما رسانه و مراجع رسمی کوهنوردی و خانواده و دیگر کوهنوردان باید بدانند که گزارش برنامه چی بود و چرا این اتفاق افتاد تا برای دفعه بعدی جلوگیری بشه ولی اینکه در دل این گزارش‌ها بخواهند شکایت قضایی کنند و پیگیری کنند، مصداق همون مثال اهدا عضو است که در بالا زده‌ام، یعنی فرزند ما خودش عقلش نمی‌رسیده و به اختیار خودش نرفته اونجا و اینکه کوه را دوست نداشته و حالا ما باید حقش را پس بگیریم.

این‌ها وقتی اتفاق میافتد که روح ورزش کوهنوردی را متوجه نباشی و اون رو در حد یک تصادف رانندگی تقلیل دهی. وقتی فردی با رضایت خودش رفته کوه و اونجا هم فوت کرده است، به نظر من اگر بعد از فوتش تو بری شکایت کنی از همنوردانش هم آبروی حرفه‌ای‌اش را بردی و هم تنش را در آرامگاهش لرزاندی»

در سوگِ افشاننده بذرهای امید

مهدی نیازی منش- با ناباوری عمیق و اندوهی بی‌پایان، به سوگ زنده‌یاد محمد زاهدی، کارآفرین برجسته، نیکوکار متعهد و از پیشگامان حوزه استارت‌آپ و نوآفرینی در شهر اصفهان نشسته‌ایم.

جوانی پُر از شور زندگی؛ ورزشکار حرفه‌ای، غواص و کوه‌نورد که نفس‌های گرمش هم طنین با طبیعت و جان‌عزیزش سرشار از عشق به میهن و زادگاهش بود. خدمت به ایرانیان و خصوصا مردم شهرش اصفهان را به زندگی آسوده در غرب ترجیح داد و در خاک خود، متعهدانه زیست و بذر مهر و عشق کاشت.

سال‌ها فعالیت و کوشش مستمر، از این عزیزِ پیشگام در مسیر استارت‌آپ و کارآفرینی، راهنمایی دلسوز و رهبری دانا برای جوانان این عرصه ساخت؛ او که بی چشمداشت، دانش و تخصص خود را در اختیار کسانی قرار می‌داد که گام در این مسیر می‌نهادند.

ماندگاری نام او مرهون قلم متعهدش در نگارش کتابی با موضوع کوه صفه نیز بود. نگرانی عمیق به خاطر آنچه از خشکی زاینده‌رود بر جان خسته اصفهان می‌رود، او را بر آن داشت تا در واپسین ماه‌های عمرش میان نمایندگان استان‌های اصفهان و چهارمحال و بختیاری، نشست‌هایی برای هم‌اندیشی و یافتن راه‌حل برگزار کند. دغدغه‌های زیست‌محیطی‌اش همواره پابه‌پای فعالیت‌های اجتماعی‌ او را به تحرک وامی‌داشت.

این جوان عزیز، همچون خانواده فرهیخته و پایبند به فرهنگ آموزش و مدرسه‌سازی‌اش، با همراهی برادر خود گام در این عرصه نهاده بود تا رسالت بزرگ خود را به انجام برسانند: ساخت مدرسه‌ای برای دختران این خاک با در نظر گرفتن نیازهای آنان که شوربختانه، عمر کوتاهش فرصت دیدن نتیجه تلاش‌هایش را نداد؛ راهی که بدون شک توسط مردم اصفهان ادامه خواهد یافت.

خدمت بی‌منت، اندیشه روشن و قلب مهربانش، نام نیکوی او را در یادها و جان‌ها نگاه خواهند داشت.

درگذشت این انسان فرهیخته را به خانواده محترم ایشان، جامعه کارآفرینی کشور، فعالان فرهنگی و محیط‌زیست، و همه دوستدارانش تسلیت عرض می‌کنیم.

یادش گرامی، راهش پر رهرو.

پیامِ ماندن،  در پسِ رفتن

میلاد مستأجران –  مرحوم محمد زاهدی، چهره‌ای تأثیرگذار در زیست‌بوم نوآوری و کارآفرینی اصفهان، با شخصیت متوازن و رفتاری حکیمانه، الگویی کم‌نظیر بود. او به‌راحتی در هر جمعی جای می‌گرفت؛ از اتاق‌های مدیریتی با تصمیم‌سازان ارشد که به بینش استراتژیک او اعتماد داشتند، تا میزهای کار ساده‌ کارمندان و استارت‌آپ‌هایی که نظراتشان را با اشتیاق به او می‌سپردند. زاهدی نه‌تنها در جلسات راهبردی مدیران، حضوری تأثیرگذار داشت، بلکه با تواضع خاص خود، شنونده‌ای صمیمی برای ایده‌های کوچک و بزرگ کارآفرینان نوپا بود.  

دانش عمیق و تجربه گران‌بهایش، چراغ راه بسیاری از استارت‌آپ‌ها شد و همواره راهکارهایی سنجیده برای عبور از چالش‌ها ارائه می‌داد. این توانایی او برای ارتباط مؤثر با همه‌ی سطوح - از مدیران ارشد تا تیم‌های عملیاتی - نشان‌دهنده‌ی درک عمیق او از ارزش هر فرد در چرخه‌ی نوآوری بود.

با سخاوت تمام، گنجینه دانش و تجربه خود را بی دریغ با دیگران تقسیم می‌کرد، اما هرگز ادعای معلمی و استادی نداشت! عنوان آخرین TEDx اصفهان را STAY گذاشت

که مفهوم عمیق "ماندن" است. نشانه‌ای از درک ژرف او از اهمیت حفظ استعدادها و نخبگان برای پیشرفت ایران. خود او تجسم عینی این ارزش بود؛ چراغی که با وجود تمام فرصت‌های مهاجرت، روشنایی بخش اکوسیستم نوآوری وطن باقی ماند. او رفت، اما پیام "ماندن" را به یادگار گذاشت.

یادواره copy

میراثِ کارآفرین چیست؟

داوود دهقان- در اصفهان، شهری با پیشینه صنعتی و فرهنگی غنی، ورود به دنیای نوآوری و کارآفرینی نیازمند افرادی بود که هم دغدغه توسعه داشته باشند و هم قدرت اجرا. پس از شروع دوستی من با محمد در سال ۱۳۹۱، به‌واسطه نزدیک بودن دغدغه‌ها و رویاهای مشترکی که داشتیم تصمیم گرفتیم کارهای بیشتری باهم انجام دهیم، در آن سال‌ها من به‌تازگی یک کسب‌وکار اینترنتی راه‌اندازی کرده بودم، محمد نیز یکی از آن چهره‌های کلیدی کارآفرینی اصفهان بود که انگیزه‌ مثال‌زدنی، ایده‌های ناب و انرژی تمام‌نشدنی او همیشه زبان زد بود.

من و محمد در سال ۱۳۹۳ تصمیم گرفتیم «اصفهان پلاس» رسانه کارآفرینی شهر اصفهان را تاسیس کنیم. با ایده‌های ناب و تجربه‌های ارزشمند محمد، اصفهان پلاس خیلی سریع به رسانه‌ای مرجع تبدیل شد که نقش مهمی در آگاهی‌بخشی و شبکه‌سازی کارآفرینی اصفهان ایفا کرد، که البته تمامی محتوای isfahanplus.ir به‌صورت رایگان منتشرشده.

محمد زاهدی یک عمل‌گرای واقعی بود، او یک ماشین تبدیل رویا به واقعیت بود نسخه اولیه یا MVP آن تنها در ۴۸ ساعت با استفاده از رویکرد Lean Startup که یکی از تخصص‌های محمد بود ساخته شد و پس از اثبات نیاز بازار، نسخه نهایی با زیرساخت حرفه‌ای پیاده‌سازی شد.

تا پیش از تعطیلی فعالیت به دلیل پاندمی کرونا، ایونت سنتر میزبان بیش از ۶٬۴۰۰ رویداد در ۱۲۹ شهر کشور شد، بیش از ۱۳٬۶۰۰ کاربر فعال جذب کرد و بیش از ۲ میلیارد تومان بلیت در آن فروخته شد.

او نه‌فقط یک کارآفرین، بلکه یک فرهنگ‌ساز در زیست‌بوم نوآوری بود. مسیرهایی که محمد هموار کرد، امروز به جریاناتی پویا و الهام‌بخش در اصفهان تبدیل‌شده‌اند. فقدانش غم‌انگیز است، اما اثرش در زیست‌بوم کارآفرینی ایران همچنان زنده و جاری است.

ما فعالان زیست‌بوم اصفهان، باوجود غم بزرگی که از فقدان محمد در دل خودداریم، تلاش می‌کنیم که این غم بزرگ را تبدیل به کار بزرگ کنیم و رهروی راه روشن اش باشیم.

معمار شبکه انسانی و جامعه‌ساز زیست‌بوم کارآفرینی اصفهان

مهدی ناصری- محمد زاهدی، یکی از معماران بی‌ادعا و موثر زیست‌بوم کارآفرینی اصفهان، فراتر از ساختن شرکت‌ها و راه‌اندازی کسب‌وکارهای نوآور، در سال‌های اخیر بیش از هر چیز در حال ساختن یک "جامعه" بود؛ جامعه‌ای از انسان‌ها، ایده‌ها، نهادها و تجربه‌های به‌هم‌پیوسته که پایه‌های اکوسیستم کارآفرینی اصفهان را شکل داد و استوار کرد.

او به‌درستی باور داشت که برای ایجاد یک اکوسیستم پایدار، صرفاً تأسیس استارت‌آپ‌های موفق، جذب سرمایه یا حمایت نهادهای دولتی کافی نیست. بلکه مهم‌تر از همه، نیاز به یک بستر مردم‌نهاد و یک شبکه انسانی زنده و فعال است؛ شبکه‌ای که به‌صورت تدریجی و از دل جامعه، ظرفیت خلق ارزش و نوآوری را تقویت کند.

محمد زاهدی برای این هدف سال‌ها به همراه دیگر فعالان کارآفرینی اصفهان، به مطالعه و بومی‌سازی تجربیات جهانی پرداخت. ترجمه کتاب "اکوسیستم کارآفرینی" نوشته برد فلد در سال ۱۳۹۵، به همراه احمد ورد و علیرضا کاظمی نیا، تنها نمونه‌ای از تلاش او برای انتقال این تجارب به ایران بود. او همواره تأکید می‌کرد که ساخت یک جامعه استارت‌آپی بالغ، نیازمند صبر، پیوستگی و دست‌کم ده سال زمان است؛ مسیری که با آرامش و برنامه‌ریزی دقیق، خود پیشگام آن شد.

در این مسیر، محمد زاهدی بر چند رکن اساسی تمرکز داشت:

۱. ایجاد رسانه تخصصی

با تأسیس "اصفهان پلاس" در ابتدای دهه ۹۰ به همراه داوود دهقان، بستری ماندگار برای آموزش، اطلاع‌رسانی و فرهنگ‌سازی کارآفرینی در اصفهان شکل داد؛ رسانه‌ای که در ده سال اخیر نقش بی‌بدیلی در توسعه گفتمان نوآوری ایفا کرد.

۲. تولید محتوا و انتقال دانش

او با ترجمه و انتشار چندین کتاب تخصصی، نگارش مقالات، برگزاری کارگاه‌های آموزشی و منتورینگ مستمر، یکی از تاثیرگذارترین معلمان کارآفرینی در سال‌های اخیر اصفهان بود.

۳. شکل‌دهی به دور همی‌ها و شبکه‌های انسانی

با کمک به برگزاری دورهمی‌های منظم و مردم‌نهاد مانند "همفکر"، "پیوت"، "صبحانه کارآفرینی" و … زمینه‌ای برای آشنایی، تبادل تجربه و شکل‌گیری ارتباطات حرفه‌ای بین فعالان اکوسیستم ایجاد کرد.

۴. برگزاری رویدادهای تاثیرگذار

از اولین منتورهای استارت‌آپ‌ویکند اصفهان بود و از بنیان‌گذاران و راهبران رویداد "تداکس اصفهان"؛ رویدادی که امروز به یکی از مهم‌ترین اجتماعات دانشی و نوآوری اصفهان تبدیل‌شده است.

۵. نقش‌آفرینی در ساختارهای حمایتی

زاهدی با تأسیس و مدیریت شرکت سرمایه‌گذاری جسورانه "هدهد" و حضور در اتاق بازرگانی اصفهان به‌عنوان عضو هیات‌رئیسه کمیسیون سرمایه‌گذاری، پیوندی موثر میان سرمایه، تجربه و تیم‌های نوپا برقرار کرد.

۶. سخاوت در اشتراک تجربه

در همه این سال‌ها، محمد زاهدی بدون هیچ چشم‌داشتی، همواره آماده انتقال دانش و راهنمایی به استارت‌آپ‌ها و کارآفرینان جوان بود؛ حضوری فعال در باشگاه مدیران مشاوران، باشگاه سرمایه‌گذاران نیک‌اندیش اصفهانیک و بسیاری از رویدادهای استارت‌آپی سراسر ایران داشت.

 

اکوسیستم استارت‌آپی اصفهان، امروز بدون محمد زاهدی، حلقه‌ای از پیوندهای انسانی و دانشی را ازدست‌داده است؛ اما بی‌تردید شبکه‌ای که او با عشق، صبر و تدبیر ساخت، همچنان زنده و پویا خواهد ماند. میراث او نه‌فقط شرکت‌ها، نه‌فقط رویدادها، که جامعه‌ای از انسان‌های یادگیرنده، مشارکت‌جو و همراه است.

نادره دورانِ پیشران‌ها

مهران کرمی- محمد زاهدی فردی پیشران بود، او با عشق بی‌پایان به کارآفرینی و توسعه اکوسیستم استارت‌آپی،چراغ راه بسیاری از افراد بود، او با ترکیبی از شخصیت جسور، بینش استراتژیک و عمل‌گرایی خستگی‌ناپذیر، موتور محرکه تغییر و توسعه بود که دیگران را به حرکت وامی‌داشت و اکوسیستم‌ها را متحول می‌کرد.

محمد زاهدی تمام ویژگی‌های یک پیشران اصیل را در خود جمع کرده بود:

جسارت بی‌پروا مشارکت برای آغاز پروژه‌ها و کارهای جدید مثل رویدادهای تداکس اصفهان، استارت‌آپ ویکند و رویداد سرمایه‌گذاری مهرگان، ایجاد اولین صندوق سرمایه‌گذاری خطرپذیر در اصفهان و ...

  بینشی فراتر از زمان خود که در هر رویداد،استارت‌آپ یا سرمایه‌گذاری، ردپایش دیده می‌شد

  عمل‌گرایی که به‌جای حرف زدن درباره "ایده‌های بزرگ"، آن‌ها را به واقعیت تبدیل می‌کرد

  توانایی منحصربه‌فرد شبکه‌سازی که با همه افراد در هر حوزه و هر سطحی ارتباط برقرار می‌کرد.

اما میراثی که ادامه خواهد یافت·       

محمد به ما آموخت که پیشران بودن فقط درباره رهبری رویدادها نیست، بلکه درباره خلق موجی است که دیگران را نیز به‌پیش می‌راند.

امروز هر استارت‌آپی که در اصفهان رشد می‌کند

هر فردی که در رویدادهایش الهام گرفت    

هر سرمایه‌گذاری که به‌واسطه شبکه‌سازی‌هایش شکل گرفت

بخشی از روح محمد زاهدی را در خود دارد

ساده در گفتار، دشوار در عمل

آرزو افشاری- در سال‌های گذشته، در کنار او بسیار آموختم؛ چه آن زمان که صرفاً کاربر «اصفهان پلاس» و «ایونت‌سنتر» بودم، و چه زمانی که افتخار همکاری با او در «هدهد» را داشتم؛ شرکتی که محمد به‌عنوان یکی از هم‌بنیان‌گذاران نقش کلیدی در شکل‌گیری‌ آن داشت.

«هدهد» به‌عنوان نخستین شرکت سرمایه‌گذاری جسورانه خصوصی در زیست‌بوم نوآوری اصفهان، نقطه‌ی عطفی در این اکوسیستم بود. اما آنچه هدهد را متفاوت می‌کرد، نه صرفاً ساختار و سرمایه‌اش، بلکه روح انسانی‌ای بود که محمد در آن دمیده بود.

برایش مهم بود که در این فرایند، همه‌ی افراد درگیر-از کارآفرین و سرمایه‌گذار گرفته تا هم‌تیمی‌ها و حتی افرادی که تنها یک ایده‌ی خام فرستاده بودند- چیزی بیاموزند، رشد کنند، و احساس کنند دیده‌شده‌اند.

محمد زاهدی به‌راستی باور داشت که کارآفرینی بدون «خیر جمعی» بی‌معناست. این باور، در تمام رفتارهای روزمره‌اش جاری بود؛ در ایمیل‌هایی که حتی به ضعیف‌ترین ایده‌ها پاسخ می‌داد، در جلساتی که برای شنیدن دغدغه‌ی کارآفرینان تازه‌کار وقت می‌گذاشت، در تصمیم‌هایی که صرفاً سودمحور نبودند، بلکه به نفع پایداری اکوسیستم گرفته می‌شدند.

همچنین در رویدادهایی مانند «تداکس»، که ذاتاً با نیت ایجاد تغییر مثبت برگزار می‌شد، محمد پا را فراتر گذاشته بود. او همیشه مطمئن می‌شد که تمام افراد درگیر از سخنران و شرکت‌کننده و داوطلب گرفته تا حتی مسئول پذیرایی یا نگهبان سالن، احساس کنند بخشی از رویداد هستند. باور داشت هیچ‌کس نباید در حاشیه بماند.

معتقد بود: «اگر کسی از کنار یک رویداد یا مجموعه عبور کند و چیزی به دست نیاورد—حتی لبخند یا حس تعلق—ما کارمان را درست انجام نداده‌ایم.»

این جمله، خلاصه‌ی نگاه محمد زاهدی به دنیا بود.

محمد زاهدی خود را «مروج کارآفرینی» می‌دانست، و در این مسیر با تمام وجود قدم برداشت. اما فراتر از آن، با نگاه انسانی و مشارکت‌محورش، مسیر را چنان ترسیم کرد که امروز، در نبودش نیز می‌توان آن را ادامه داد.

نبودن او برای بسیاری از ما، تلخ و دشوار است. اما اگر بتوانیم تنها بخشی از منش، نگاه و دغدغه‌های انسانی‌اش را در دل خود حفظ کنیم، شاید بخشی از راهش همچنان زنده بماند.

جنگنده و خستگی‌ناپذیر

دِینِ  بزرگ زاهدی بر گردن زیست‌بوم کارآفرینی در  اصفهان

میثم زرگر پور- نوشتن و حرف زدن از میراث کسی که تمام زندگی‌اش – لااقل تا جایی که ما دوستانش می‌دانیم – پر از دستاورد بوده، کار راحتی نیست. محمد زاهدی، یکی از فعال‌ترین و پرانرژی‌ترین افرادی بود که در زندگی‌ام می‌شناختم. همین روحیه‌ی جنگندگی و انرژی بی‌پایان هم باعث شده بود که او به موفقیت‌ها و جایگاه‌هایی برسد که برای بسیاری، دست‌نیافتنی است؛ مواردی که احتمالاً دیگران درباره‌ی آن زیاد گفته‌اند: از برگزاری تدکس اصفهان گرفته تا راه‌اندازی نخستین صندوق سرمایه‌گذاری جسورانه خصوصی در اصفهان، از فعالیت موثر دریکی از بزرگ‌ترین گروه‌های سرمایه‌گذاران نیک‌اندیش گرفته تا راه‌اندازی سایت اصفهان پلاس؛ و از مربی‌گری کوهنوردی گرفته تا ارائه‌ی مشاوره به کسب‌وکارهای کوچک و بزرگ.

اما آنچه در ذهن من از محمد زاهدی پررنگ‌تر باقی‌مانده و آن را شاید بزرگ‌ترین دستاوردِ کمتر قدردیده‌ او می‌دانم، ساختن داستان موفقیت در خلق یک اکوسیستم بالغ است. اجازه دهید مقداری به عقب برگردم و توضیح دهم.

یکی از ایرادهای اکوسیستم نوآوری و کارآفرینی ایران این است که تقریباً اغلب کسب‌وکارهای بزرگ موفق، در شهر تهران متولدشده یا لااقل بزرگ‌شده‌اند. از یکی دو مورد استثنا که بگذریم، اکثریت قریب به‌اتفاق استارت‌آپ‌ها بزرگ ایران، یا در تهران فعالیت می‌کنند یا در برهه‌ای از عمر خود، ناچار به مهاجرت به تهران شده‌اند. این موضوع باعث شده تجمع تجربیات رشد و توسعه‌ی تهران، قابل‌مقایسه با هیچ جای دیگری از کشور نباشد. این مسأله (در کنار مواردی مثل وجود دانشگاه‌های بزرگ در تهران، تجمع شرکت‌های سرمایه‌گذاری بزرگ، تمرکز نهادهای دولتی و تجمیع سرمایه در تهران) یکی از دلایل اینکه اکوسیستم استارت‌آپی تهران، از اکوسیستم سایر شهرهای دیگر کشور بسیار بزرگ‌تر است.

به همین خاطر است که مفهوم «اکوسیستم استارت‌آپی» در تهران با سایر نقاط کشور تفاوت بزرگی دارد: در تهران به‌راحتی می‌توان به بهترین رویدادها و معروف‌ترین مشاورها و منتورها دسترسی داشت، موضوعی که در فلان استان محروم غربی به این راحتی میسر نیست.

در این میان، اکوسیستم شهر اصفهان به مدد تلاش‌های محمد زاهدی یک استثناست. محمد توانست با روحیه‌ خاصش، پای بهترین‌ها را به اصفهان بکشاند و کاری کند که اکوسیستم اصفهان، نه به‌عنوان یک اکوسیستم کوچک، که در قالب یک زیست‌بوم موثر در کشور فعالیت داشته باشد. موضوعی که من آن را خلق یک داستان موفقیت در شکل‌دهی به یک اکوسیستم می‌دانم. اکوسیستم اصفهان، امروز زیست‌بوم بالغی است که توانسته به اکوسیستم‌های کوچک‌تر از خود هم کمک کند. خلق این داستان موفقیت، از میراث به‌جامانده از محمد زاهدی است.