خلیج‌فارس؛ تحول جایگاه در اقتصاد سیاسی بین‌المللی

مجموعه خلیج‌فارس به‌عنوان یکی از زیرسیستم‌های اصلی نظام منطقه‌ای خاورمیانه که گرانیگاه انرژی و کانون اقتصاد سیاسی بین‌المللی است، در طول دو دهه‌گذشته دستخوش تحول جایگاه در معادلات قدرت‌های بزرگ شده‌است. وابستگی قدرت‌های بزرگ به انرژی خلیج‌‌‌‌‌‌‌فارس، نقش این منطقه در ترانزیت انرژی و تلاقی کریدورهای شمال-جنوب و شرق-غرب که صف بندی‌ها، ائتلاف‌سازی و آرایش بازیگران دخیل در این مجموعه را دستخوش تغییرات جدی کرده، خلیج‌فارس را در کانون تحولات قرار داده‌است. از منظر تحول در این جایگاه است که شاهد تغییر نقش بازیگران این مجموعه به‌ویژه شورای همکاری و در راس آنها عربستان‌سعودی، امارات و قطر از دولت‌های ذره‌ای و کوچک به کنشگران فعال فرامنطقه‌ای و بین‌المللی هستیم.

نقشی که خود را در سال‌های اخیر با سندهای آینده‌نگرانه و چشم‌اندازهای توسعه اقتصادی ۲۰۳۰، ۲۰۳۵ و ۲۰۴۰ نمایان ساخته‌است. این نقش همچنین خود را در مناقشه ایران و آمریکا نیز بازتاب داده و زمینه فراتر رفتن از جایگاه سنتی به‌عنوان دولت‌های وابسته به‌جایگاه نوین یعنی میانجی‌گری و میزبانی از مذاکرات صلح در شکاف‌های نظم کهنه به نظم نوپدید را فراهم کرده‌است. به‌عبارت بهتر، این تحول نقش و جایگاه ناشی از پیشران تغییر اولویت‌های داخلی-منطقه‌ای-بین‌المللی بلوک GCC است که خود را در جذب سرمایه‌گذاری‌های خارجی، تبدیل‌شدن به قطب‌های گردشگری، هوش‌مصنوعی و میزبانی از نهادهای مالی بازتاب داده‌است. 

سرریز این نقش در منطقه خود را در احیای روابط دیپلماتیک با جمهوری‌اسلامی ایران و میانجی‌گری- میزبانی شیخ نشین‌ها از مذاکرات غیرمستقیم تهران و واشنگتن به‌خوبی جلوه گر ساخته‌است. این نقش همچنین در سایر معادلات خارج از منطقه اما در پیوند با آن یعنی اوکراین و غزه نیز کاملا ملموس است. فراتر از این دو صحنه، امضای مشارکت‌های جامع با سایر مناطق از آسیای‌مرکزی و اتحادیه اروپا گرفته تا کارائیب و جنوب جهانی به‌خوبی نقش بازیگران مجموعه شورای همکاری در بین‌المللی‌شدن جایگاه خلیج‌فارس را انعکاس می‌دهد.

از منظر چنین تحولات ساختاری و کارکردی است که ایران به‌رغم جایگاه به‌عنوان یکی از اصلی‌ترین بازیگران مجموعه امنیتی خاورمیانه و زیرسیستم خلیج‌فارس و اشراف بر ساحل شمالی خلیج‌فارس، دسترسی به آب‌های آزاد و ظرفیت‌های ممتاز انسانی، انرژی و معدنی، نقش درخوری را به موازات پتانسیل‌هایش در این بازی بزرگ بین‌المللی در خلیج‌فارس پیدا نکرده‌است.

گرامیداشت یاد و نام خلیج‌فارس نباید صرفا به تقویم و دعوای بین دو سوی ساحل خلیج‌فارس تقلیل پیدا کند. شایسته است که ایران با خوانش دوباره از جایگاه بین‌المللی تحت‌الشعاع قرار گرفته خود، زمینه جایابی در معادلات قدرت در سطح جهانی را مجددا در دستور کار قرار دهد. در فضایی که ادعای امارات در مورد جزایر ایرانی و تلاش این کشور برای تبدیل کردن آن به یک مناقشه بین‌المللی با برخی حمایت‌های منطقه‌ای و بین‌المللی است، خنثی‌کردن این بازی نه با واکنش و توصیه، بلکه از مسیر تقویت جایگاه منطقه‌ای ایران و توجه کانونی به موقعیت ایران در نظم نوپدید جهانی قابل‌تحقق است. بی‌تردید حل مسائل با منطقه و نظام بین‌الملل ضمن اینکه می‌تواند به خنثی‌کردن تهدیدات کمک قابل‌توجهی کند، همزمان می‌تواند ایران را به ثقل تحول جایگاه بین‌المللی خلیج‌فارس پیوند بزند. 

در شرایطی که مذاکره با ایالات‌متحده فرصت مناسبی را برای حل یکی از مناقشات ایران با غرب فراهم‌کرده و نقش بازیگران شورای همکاری به سود روند مذاکرات و تقویت‌کننده آن است، باید از این لحظه مهم برای به‌روز‌رسانی ادراک جدید از معادلات جدید قدرت در سطح جهانی استفاده کرد. خواست و اراده رهبران منطقه برای حل مناقشات منطقه‌ای با تعریف پروژه‌های اقتصادی کلان، بستر مناسبی برای فراتر رفتن از نقش سنتی همسایگی و تعریف شبکه‌ای جدید از روابط منطقه‌ای با ایران فراهم کرده‌است.

این ظرفیت در منطقه و میان ایران و همسایگان جنوبی خلیج‌فارس وجود دارد و شکل‌گیری توافق بین ایران و آمریکا می‌تواند زمینه مناسبی برای تعریف همکاری‌های مشترک از جمله در محیط‌زیست، آب، همکاری‌های دریایی به‌عنوان حوزه‌های مهم و حیاتی میان ایران و دولت‌های عربی باشد. روز ملی خلیج‌فارس بهانه‌ای برای بازخوانی سیاست همسایگی و پویایی‌های قدرت در این آبراه بین‌المللی باشد.

* پژوهشگر مسائل خلیج‌فارس