رمز موفقیت در مسقط

روز شنبه ۱۲ آوریل، مقامات آمریکایی و ایرانی، مذاکرات بر سر محدود کردن برنامه هسته‌ای تهران را از سر خواهند گرفت. این مذاکرات باید به جای انتظار تسلیم کردن ایران، اهداف قابل دستیابی را دنبال کند. کامفورت ارو، رئیس و مدیرعامل گروه بین‌المللی بحران، ۱۱ آوریل در فارن افرز نوشت: این مذاکرات پس از آن صورت می‌گیرد که دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا، در اوایل ماه مارس نامه‌ای به رهبر معظم انقلاب ایران ارسال و در آن پیشنهاد مذاکره را مطرح کرد.

ترامپ با اعلام این مذاکرات گفت: ما یک جلسه بسیار بزرگ داریم. «ما خواهیم دید که چه اتفاقی می‌تواند بیفتد.» دلایلی وجود دارد که امیدواریم تصمیمات ترامپ موفق شود. رئیس‌جمهور تقریبا به طور غریزی عاشق معامله است و اعلام کرده که می‌خواهد دوباره ایران را شکوفا کند. اما دلایلی برای دلهره‌آور بودن نیز وجود دارد. حتی در‌حالی‌که از مذاکرات استقبال کرده‌اند، مقامات ترامپ فشار بر تهران را افزایش داده‌اند. دولت اعمال تحریم‌ها را دوچندان کرده است - رویکردی که ظاهرا با هدف فشار بیشتر بر ایران است - و حملات هوایی را علیه یمنی‌های مورد حمایت ایران آغاز کرده است. خود ترامپ حتی به ایران مهلت دوماهه فشرده برای دستیابی به توافق در مورد برنامه هسته‌ای‌اش داده است. اگر دو طرف شکست بخورند، او صریحا تهدید به حمله کرده است.

هیچ‌کس نباید خواهان جنگ بین ایران و آمریکا باشد. اگر واشنگتن به تاسیسات هسته‌ای تهران حمله کند، ممکن است برنامه را به طور موقت به عقب براند. اما ایران پس از آن می‌تواند تلاش‌های خود برای دستیابی به هسته‌ای را دوچندان کند. ایران همچنین فورا با حملات منطقه‌ای خود پاسخ می‌دهد و خاورمیانه را بیشتر متلاطم می‌کند. دلیلی وجود دارد که حتی ترامپ گفته است که «همه موافقند که انجام یک توافق بر انجام امور بدیهی ارجحیت دارد.»

اما شروع مذاکرات یک چیز است، دستیابی به توافق چیز دیگری است. شکی نیست که ایالات متحده می‌تواند با استفاده از شمشیر برنده، فشار اقتصادی قابل‌توجهی بر جمهوری اسلامی ایران وارد کند.در دوره اول ریاست‌جمهوری ترامپ، با تحریم‌های اقتصادی که او در قالب «فشار حداکثری» احیا کرده بود، این وضعیت مشهود بود. با‌این‌حال، برای به ثمر رساندن ثمره دیپلماتیک، ترامپ باید به جای اینکه انتظار تسلیم شدن آشکار از تهران را داشته باشد، اهداف قابل‌دستیابی را دنبال کند. مقامات ایرانی بر این باورند که تنها چیزی که از تحریم‌های آمریکا خطرناک‌تر است، تسلیم شدن در برابر خواسته‌های حداکثری است.

این بدان معنا نیست که فشار در دیپلماسی با ایران جایگاهی ندارد. تهران تمایل بیشتری به گفت‌وگو با دولت ترامپ دارد تا با دولت بایدن، زیرا تاثیر انباشته تحریم‌ها اقتصاد ایران را در فشار قرار داده است و تهران نسبت به دهه‌های گذشته فشار بیشتری را احساس می‌کند. ادعا می‌شود هجده ماه جنگ با اسرائیل شبکه متحدان ایران را تضعیف کرده است. اما فشار ایالات متحده باید با اهداف واقع‌بینانه مرتبط باشد. از این گذشته، توافق ۲۰۱۵ صرفا به دلیل گزند تحریم‌های اضافی انجام نشد، بلکه به این دلیل بود که ایالات متحده آماده بود تا از الزامات خود مبنی بر تعطیلی کامل برنامه هسته‌ای عقب‌نشینی کند، تا زمانی که ذخایر اورانیوم و پلوتونیوم ایران به‌شدت محدود شده و تحت نظارت گسترده قرار گیرد.

اگر ترامپ واقعا می‌خواهد توافقی را امضا کند، باید - مانند ایران - آماده باشد که حداقل تا حدی با آن موافقت کند. برای مثال، او باید مایل باشد که به ایران اجازه دهد تا عناصر برنامه هسته‌ای یا برنامه موشکی خود را حفظ کند، در‌حالی‌که همچنان تخفیف تحریم‌ها، از جمله تجارت نفت ایران، و دسترسی به دارایی‌های مسدود‌شده را ارائه می‌دهد. در غیر این صورت، مذاکرات ممکن است به نتیجه نرسد و جنگی منطقه‌ای را که هیچ‌کس نمی‌خواهد، تحمیل کند – و این تقریبا به طور قطع با منافع ایالات متحده در تضاد است.

 شمارش معکوس نهایی

توافق هسته‌ای ۲۰۱۵ ایران، هرچند پیچیده، معامله‌ای نسبتا ساده بود. جمهوری اسلامی محدودیت‌ها و اقدامات شفاف‌سازی در مورد برنامه هسته‌ای خود را پذیرفت و در ازای آن تخفیف تحریم‌ها را دریافت کرد. این توافق برنامه موشکی ایران و حمایت از بازیگران غیردولتی در سراسر خاورمیانه را محدود نکرد. تهران به عنوان بخشی از مذاکرات، از پذیرفتن آن خودداری کرد. اما توافق حاصل همچنان محدودیت‌های جدی بر ایران تحمیل کرد. این کشور غنی‌سازی و ذخیره اورانیوم خود را محدود و درهای تاسیسات هسته‌ای خود را برای نظارت دقیق بین‌المللی باز کرد.

سپس، در سال ۲۰۱۸، ترامپ این توافق را رها کرد و توسعه هسته‌ای ایران شتاب گرفت. امروز تهران قادر است مواد شکافت‌پذیر مورد نیاز برای کلاهک هسته‌ای را در عرض چند روز تولید کند و دارای ذخایری است که می‌تواند سلاح‌های متعدد بسازد. اکثر تخمین‌ها حاکی از آن است که اگر ایران بخواهد، می‌تواند تنها در چند ماه بمب‌های قابل‌اجرا بسازد. به عبارت دیگر ایران در آستانه تبدیل شدن به دهمین قدرت اتمی جهان قرار دارد. حتی‌برخی از نخبگان سیاسی ایران خواستار هسته‌ای شدن این کشور شده‌اند.  شبکه متحدان منطقه‌ای ایران امروز نسبت به سال‌های گذشته تا حدی ضعیف‌تر شده است. تهران این متحدان را عامل بازدارنده اصلی در برابر اسرائیل می‌دید. در تهران به طور فزاینده‌ای استدلال می‌شود که برای حفظ امنیت، ایران به سلاح هسته‌ای نیاز دارد. در مقابل، به نظر می‌رسد مقامات ارشد همچنان برنامه هسته‌ای را به عنوان اهرم مذاکره می‌بینند.

زمان برای راه‌های دیگر نیز رو به اتمام است. توافق هسته‌ای ۲۰۱۵دارای مکانیسمی بود که به هر یک از طرف‌های توافق اجازه می‌داد تحریم‌های بین‌المللی را دوباره اعمال کنند. با‌این‌حال، این ماده در ماه اکتبر منقضی می‌شود و بنابراین زمان استفاده از آن در حال اتمام است. بدون یک راه‌حل صلح‌آمیز برای عقب انداختن پیشرفت‌های هسته‌ای ایران؛ فرانسه، آلمان و بریتانیا به احتمالا زیاد این بازگشت به عقب را آغاز خواهند کرد. چین و روسیه ممکن است بخواهند از اجرای آن جلوگیری کنند، اما حق وتوی معمول آنها در شورای امنیت سازمان ملل در این شرایط (به لطف مفاد صریح توافق هسته‌ای) اعمال نمی‌شود.

قدرت‌های غربی - حداقل روی کاغذ - ادعا می‌کنند که جمهوری اسلامی ایران بار دیگر مشمول محدودیت‌های قبل از ۲۰۱۵ خواهد شد. ایران نیز به نوبه خود تهدید کرده است که در صورت بازگشت تحریم‌ها از معاهده منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای خارج خواهد شد که راه را برای تهران باز می‌کند تا تقریبا تمامی نظارت‌های رسمی بر برنامه خود را کاهش دهد. ترامپ نیز به نوبه خود با فشار بیشتری از سوی تندروهای اسرائیل در واشنگتن برای حمله مواجه خواهد شد. اسرائیل حتی ممکن است به‌تنهایی حمله کند - که مطمئنا ایالات متحده را به همراه خواهد داشت.

با این حال، بعید به نظر می‌رسد حتی یک حمله گسترده از سوی آمریکا و اسرائیل به برنامه هسته‌ای ایران پایان دهد. ایران مواد غنی‌شده بسیار زیادی دارد و سانتریفیوژهای پیشرفته زیادی در مکان‌های زیادی ذخیره کرده است که آمریکا و اسرائیل نمی‌توانند همه آنها را با اطمینان کامل از بین ببرند. ایران همچنین کارشناسان هسته‌ای بسیاری دارد که می‌توانند وظیفه احیای یک برنامه از زیر آوار را بر عهده بگیرند. حتی برآوردهای اطلاعاتی خود ایالات متحده نیز پیش‌بینی می‌کند که این عقب راندن برنامه ایران کوتاه‌مدت خواهد بود. برای متوقف کردن واقعی یک برنامه با استفاده از زور، ایالات متحده باید یا حملات نظامی را به طور مکرر تکرار کند یا برای شکستن این چرخه، با نتایج ویرانگر و بسیار نامطمئن، وارد کارزار پرمخاطره تغییر رژیم شود.

حمله به ایران همچنین می‌تواند باعث تشدید تنش‌های منطقه شود. شبکه متحدان ایران ممکن است ضعیف شده باشند، اما این کشور هنوز گزینه‌هایی دارد - به‌ویژه از طریق حوثی‌ها یا گروه‌های مورد حمایت ایران در عراق - و همچنین ذخایر موشک‌های بالستیک که می‌تواند علیه اسرائیل و علیه دارایی‌ها، نیروها و منافع ایالات متحده به کار ببرد. همان‌طور که یک ارزیابی اخیر اطلاعاتی آمریکا اشاره کرده، اگرچه ایران در سال گذشته با فشار رو‌به‌رو بود، اما ظرفیت «اعمال آسیب اساسی به مهاجم، اجرای حملات منطقه‌ای و اختلال در کشتیرانی» را حفظ کرده است. ایران حتی می‌تواند به زیرساخت‌های نفتی خلیج فارس ضربه بزند و قیمت نفت را افزایش دهد.

 تلاش برای دستیابی به دو هدف

این حقایق همه به طور قطع تلخ هستند. اما هیچ‌کس از جنگ ایران و آمریکا سودی نخواهد برد، و بنابراین همه انگیزه‌ای برای اجتناب از آن دارند. این به دیپلماسی فرصت می‌دهد. مذاکرات آتی که قرار است در عمان برگزار شود، می‌تواند اوضاع را در مسیر امیدوارکننده‌ای قرار دهد. طرفین باید برای دستیابی به دو هدف تلاش کنند: شفاف‌سازی چارچوب تعامل و ترسیم محدوده وسیع بازی. تهران همچنان به اینکه مستقیما با مقامات آمریکایی تعامل داشته باشد متمایل نیست، که هم سخت و هم ناکارآمد است. خطرات بسیار زیاد و زمان بسیار کوتاهی پیش روست که ایران نخواهد وارد تعامل رودررو با همتایان آمریکایی شود.

به نوبه خود، ایالات متحده با تاکید بر «الگوی لیبی» شدن (همان‌طور که بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل، برای برچیدن کامل زیرساخت‌های هسته‌ای ایران آن را پیشنهاد کرد) بعید است به دستاوردی برسد. از سوی دیگر، محدودیت‌ها و شفافیت‌ها می‌تواند تا حد زیادی به رفع نگرانی‌های منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای کمک کند و برنامه ایران را به‌وضوح از آستانه هسته‌ای‌شدن دور کند. برای اینکه مذاکرات به نتیجه برسد، تهران و واشنگتن باید الزامات دیپلماتیک گسترده‌تر طرف مقابل را نیز به رسمیت بشناسند. اگر واشنگتن چماق در دست داشته باشد، ایران به‌درستی مذاکره نخواهد کرد. ترامپ به طور جدی صحبت نخواهد کرد مگر اینکه بتواند وارد دیپلماسی مستقیم و شخصی شود - یعنی دیدار با مسعود پزشکیان، رئیس‌جمهور ایران – چیزی که همه اسلاف او از آن سر باز زدند. به عبارت دیگر، دو طرف اگر بخواهند نقطه مشترکی پیدا کنند، باید با نحوه برخورد طرف مقابل با مذاکره کنار بیایند.

یکی از راه‌های افزایش شتاب مذاکرات عمان و محافظت از آن در برابر تلاش‌های خرابکارانه این است که ترامپ که احتمالا قهرمان اصلی آنها خواهد بود، مستقیما وارد روند دیپلماتیک شود. کارنامه دور اول ریاست‌جمهوری ترامپ به‌وضوح نشان می‌دهد که او در مورد ایران نرم‌خو نیست. اگر قرار است توافق هسته‌ای حاصل شود، در این صورت، ترامپ ممکن است موقعیت منحصربه‌فردی داشته باشد تا شاهین‌های آمریکایی را با خود همراه کند، درست همان‌طور که ریچارد نیکسون، رئیس‌جمهور سابق ایالات متحده، توانست از چین بازدید کند و روابط بین پکن و واشنگتن را گرم کند.

ترامپ می‌تواند با ایجاد یک پیشنهاد ساده اما مهم که درها را به روی دیپلماسی مستقیم سطح بالا باز کند، این روند را پیش ببرد: تعلیق موقت تحریم‌های فشار حداکثری در ازای تعلیق غنی‌سازی اورانیوم ایران برای مدت مشابه. این می‌تواند راه را برای دیداری در سطح ریاست‌جمهوری که ترامپ برای مدت طولانی به دنبال آن بود، هموار کند. اگر آنها برای پیشبرد مذاکرات جدی هستند، عمان، عربستان سعودی، امارات متحده عربی یا میانجی دیگری که ترامپ به او احترام می‌گذارد باید چنین ترتیبی را پیشنهاد دهند. سپس آنها می‌توانند میزبان نشست سطح بالا و بحث‌های فنی بعدی باشند.

ایران و آمریکا تاریخچه خصمانه تلخی دارند. شکافی از بی‌اعتمادی بین دو کشور وجود دارد که دیپلماسی برای پل زدن آن تلاش خواهد کرد. توافق همچنان ممکن است. ایران به توافق نیاز دارد. ترامپ هم آن را می‌خواهد چرا که مذاکرات جایگزینی برای وضعیت فاجعه‌بار خواهد بود.