«دنیایاقتصاد» فرصتهای صنایع در عصر اقتصاد دیجیتال را بررسی کرد؛
تابآوری با جادوی داده

از آنجا که تحلیل دادهها به ایجاد آگاهی از شرایط آینده کمک میکند، نحوه مواجهه با نااطمینانیهای اقتصادی در عصر امروز، محور دیگر بحث با سیاوش محدث، پژوهشگر و مدرس اقتصاد در دانشگاه ماستریخت هلند است. وی که در باب رابطه نوآوری بنگاهها و نااطمینانی، پژوهشهایی در اروپا انجام داده، در این گفتوگو از فرصتها و چالشهای موجود در مسیر اقتصاد دادهمحور در ایران و جهان صحبت کرده است.
نااطمینانی اقتصادی براساس چه مکانیزمی باعث تعمیق رکود میشود؟

پژوهشگر و مدرس اقتصاد
در یک اقتصاد دادهمحور، تفکیک اثر نااطمینانی اقتصادی در سطح تولید و مصرف چالشبرانگیز است. براساس دیدگاه صاحبنظرانی همچون نیکولاس بلوم، نااطمینانی اقتصادی از سهطریق (سرمایهگذاری، تقاضا و تحقیقوتوسعه) باعث تشدید رکود اقتصادی میشود. مسیر اول کاهش سرمایهگذاری و افت انباشت سرمایه است.
زمانی که بنگاهها با نااطمینانی ناشی از تقاضا مواجه میشوند، به دلیل ناآگاهی از سفارشهای آتی خود، از سرمایهگذاری در خطوط تولید جدید و توسعه کسبوکار خود اجتناب میکنند.
این امر با کاهش سرمایهگذاری، به تشدید رکود اقتصادی منجر میشود. از سوی دیگر، رکود ایجادشده خود به افزایش نااطمینانی دامن میزند و این چرخه ادامه پیدا میکند.
در نتیجه، نااطمینانی اقتصادی، ناشی از تقاضا، موجب کاهش سرمایهگذاری و شکلگیری حلقه معیوبی میشود که رکود را تعمیق میکند. مسیر دوم در سطح مصرفکننده، اثر نااطمینانی اقتصادی بر خرید کالاهای بادوام، مانند خودرو و مسکن است. زمانی که افراد نسبت به آینده شغلی یا ارزش آتی سرمایه خود نااطمینان باشند، تمایل کمتری به خرید این نوع کالاها دارند.
این کاهش تقاضا خود، باعث تشدید رکود خواهد شد. مسیر سوم، اثر نااطمینانی بر تحقیق و توسعه (R&D) است. فعالیتهای تحقیق و توسعه به دلیل ماهیت دائمی نااطمینانی در دانش، رابطه معکوسی با نااطمینانی اقتصادی دارد. محصول نهایی تحقیق و توسعه همواره در معرض ریسکهایی مانند شکست فرآیندهای علمی یا عدمپذیرش در بازار قرار دارد. در نتیجه، در فضایی که سطح نااطمینانی، بهویژه ناشی از تقاضا، بالا باشد، فعالیتهای تحقیق و توسعه کاهش مییابد.
بنگاهها چگونه با دسترسی به دادههای گذشته، میتوانند از تقاضای آینده مطلع شوند؟
در اختیار داشتن دادههای تاریخی درباره تقاضا، سطح نااطمینانی در پیشبینی تقاضای آینده را کاهش میدهد. امروزه بنگاههای بزرگمقیاسی که سهام آنها در بازار معامله میشود، به دادههای فصلی تمامی رقبا دسترسی دارند. دسترسی بنگاهها به دادههای فصلی، به آنها امکان میدهد که با استفاده از دادههای خود و رقبا، اطلاعات را روی چرخه تجاری شبیهسازی و روندهای آتی را پیشبینی کنند. علاوه بر این، شرکتهایی در اروپا و آمریکا با هزینه بسیار کمی دادههای جامع سطح بنگاه را گردآوری و ارائه میکنند. چنین دادههایی ابزار مهمی برای تحلیل سیاستگذاری (Policy Analysis) محسوب میشوند. زمانی که یک بنگاه اقتصادی به دادههای تمامی شرکتها دسترسی داشته باشد، میتواند با استنباط علّی(Causal Inference) تاثیر سیاستها و نتایج احتمالی سیاستهای آتی مشابه را پیشبینی کند. برای مثال، یک خودروساز با استفاده از دادههای گذشته خود بررسی میکند که افزایش مالیات ارزشافزوده چه تاثیری بر تقاضای خودروهای لوکس داشته است. تحلیلهایی که مبتنی بر دادههای تقاضای گذشته بنگاههاست، با نشان دادن اثر سیاستهای گذشته به آنها قدرت پیشبینی برای اجرای سیاستهای آتی میدهد.
گسترش استفاده از داده در اقتصاد چه چالشهای اخلاقی ایجاد کرده است؟
مسائل اخلاقی مرتبط با داده در اروپا بهشدت مورد توجه قرار گرفته است. از سال ۲۰۱۶، مقررات حفاظت از دادههای عمومی(GDPR) برای محافظت از اطلاعات شخصی افراد اجرا شده است. طبق این مقررات در اروپا، اینکه یک شرکت الکترونیک (مانند سکوی فروش کالا) اطلاعات خرید مشتریان خود را به شرکت دیگری (مثل سکوی سفارش غذا) بفروشد، یک بحران جدی تلقی میشود. مبادله اطلاعات، برای شرکت خریدار آن، امکانی فراهم میکند که براساس خریدی که مصرفکننده در شرکت اول انجام داده است، محصولات مکمل مرتبط با آن کالا را بیشتر به کاربران نمایش دهد. طبق قوانین، شرکتها میتوانند دادههای مصرفکنندگان خود را ذخیره کنند، اما این دادهها باید در راستای حفاظت از اطلاعات کاربران به صورتی ناشناسسازی شوند که به طور مستقیم به هویت فرد قابل انتساب نباشند. شرکتها میتوانند از دادههای خود برای افزایش رضایت مشتریان، بهبود تجربه کاربری و توسعه کسبوکارشان بهره ببرند، اما نباید این اطلاعات را بدون رضایت کاربر به سایر کسبوکارها منتقل کنند. رابطه بین دادهها، دولتها و کاربران بسیار پیچیده و حساس است. اتفاقاتی که برای تلگرام و واتساپ رخ داد نشان داد که این مساله به یک شمشیر دولبه تبدیل شده است. از یک سو، شرکتها تحت فشار مسائل اخلاقی قرار دارند و از سوی دیگر، دولتها تلاش میکنند با نفوذ به دادههای کاربران، دسترسی خود را گسترش دهند.
این تضاد منافع، موضوع را به یک مساله لاینحل تبدیل کرده است. شرکت بهدنبال کسب درآمد از دادههاست، مصرفکننده بهدنبال محافظت از دادههای خود است و دولتها همزمان خواهان دسترسی به دادهها و اعمال محدودیت بر آنها هستند. تضاد منافع، باعث شده است تا طراحی چارچوبی که در آن همه طرفها راضی باشند، امکانپذیر نباشد. به همین دلیل، یک نظام حقوقی مشخص که نقش دولت، شرکتها و افراد را در حوزه دادهها شفافسازی کند، ضروری است. اقتصاد ایران دیجیتالیتر از آن چیزی است که تصور میکنیم. بخش قابلتوجهی از اقتصاد کشور در بستر دولت الکترونیک و فعالیت بنگاههای آنلاین شکل گرفته است. در بستر حجم عظیم تراکنشهای دیجیتال، دادههای ارزشمندی تولید میشوند که در بسیاری از موارد بدون استفاده باقی مانده و هدر میروند. امروزه از داده بهعنوان «نفت جدید» یاد میشود، اما متاسفانه تا به این لحظه در ایران، این منبع ارزشمند استخراج نشده و از آن بهرهبرداری مناسبی نمیشود. برای پیشرفت همگام ایران با کشورهای پیشرفته در این حوزه، شناسایی پتانسیل موجود در محافظت و استفاده بهینه از دادهها در کشور ضروری است.
اگر متغیرهای غیراقتصادی تصادفی متعددی بر اقتصاد تاثیرگذار باشند، آیا همچنان استفاده از دادهها سودمند است؟
ما امروز نیازمند سیاستهای جدیدی هستیم که به تضاد در برنامهها منجر نشوند. دولت باید به پیشبینیپذیر بودن سیاستهای جدید خود بهخصوص سیاست صنعتی، توجه داشته باشد. برخی سیاستهایی که تاکنون در کشور اجرا شده، در تضاد با دیگر سیاستهای اصولی کشور است. تضاد بین سیاستها در ایران باعث شده است نتوانیم آنگونه که باید از مزیت کاربرد دادهها در اقتصاد بهرهمند شویم. برخی سیاستهای گذشته، نظیر تعرفه بر واردات، بنگاههای زودبازده و برنامههای هفتگانه توسعه، موفق نبودهاند. در سیاستگذاریهای جدید کشور باید به تجربههای موفق جهانی توجه داشته باشیم. کشور نیازمند سیاست صنعتی جدید است؛ زیرا صنعت ایران امروزه دچار فرسودگی شده و در حال از بین رفتن است. لازم است، سیاست صنعتی جدید به عنوان زمینه تحقق سیاستهای دیگر، واقعبینانه باشد. همچنین باید ظرفیتها و مزیتهای نسبی خودمان را بشناسیم و یپذیریم، که نمیتوانیم با پافشاری روی سیاست اختراع دوباره چرخ، سیلیکونولی دوم باشیم. اما میتوانیم بهطور مثال فرصتهای موجود در بازار هند را پیش از کشورهای همسایه درک کنیم و با عقد قراردادهای فروش نفت و گاز، به شریک تجاری آنها تبدیل شویم.
آیا یک اقتصاد بسته مانند ایران، امکان تشخیص مزیتهای نسبی موجود را دارد؟
وقتی اقتصاد یک کشور بسته است، امکان تشخیص درست مزیتها وجود ندارد. جدا از امکانسنجی تشخیص مزیتها، به نظر میرسد گوش شنوایی در دولت برای پیشنهادهای خوب موجود در کشور نیز وجود ندارد. بهطور مثال، واگذاری تولید محصولات شیمیایی به کشورهای غیرغربی، فرصت سودآوری مناسبی را در صنعت پتروشیمی برای کشورهای درحالتوسعه ایجاد کرده است. با توجه به ذخایر عظیم نفت و گاز در کشور، این یک مزیت نسبی برای ایران است. اما بهرغم رشد صنعت پتروشیمی در دهه 80، هنوز نتوانستهایم مزیتها را شناسایی و به تبع آن مشکلات موجود را حل کنیم. در حالی که زیرساختهای مناسبی در کشور وجود دارد، اما فرصتهایی که برای استفاده از این زیرساختها فراهم است نادیده گرفته میشود. همچنین نیروی کار ارزان، ظرفیت معادن و منابع طبیعی و موقعیت جغرافیایی مناسب ایران از دیگر مزیتهای اقتصاد کشور است. پیشنیاز استفاده از مزیتها و ورود سرمایهگذاران خارجی به کشور، برطرف کردن موانع موجود مثل مساله تحریم است. برای تجربه رشد 2 یا 3درصدی در اقتصاد باید بهجای حرفهای بزرگ و غیرواقعبینانه، قدمهای سادهتری مثل افزایش درآمد سرانه به سطح اوایل دهه 80 را برداریم. تبدیل یک اقتصاد بسته به اقتصاد باز نیز چالشبرانگیز است. اگر زمین بازی محتاطانه تنظیم نشود، چند دهه تقاضای سرکوبشده کالای خارجی، ممکن است تورمزا باشد.
مختصات یک بنگاه نوآور و به تبع آن تابآور در اقتصاد ایران چیست؟
شاید بتوان گفت «خوششانس بودن»؛ به این معنا که در دورهای که صنایع زیادی از ناترازی انرژی متضرر شدهاند، یک کسبوکار نوآور به شکلی باشد که از قطعی مداوم برق آسیب نبیند. اما اگر بخواهیم با نگاه تحلیلی به این موضوع بپردازیم، در درجه اول شناسایی فرصتهای داخلی اهمیت دارد. امروزه این فرصت وجود دارد که در حوزههای جدید، بهویژه در بخش خدمات محلی و توسعههای منطقهای مانند موج اقتصاد دیجیتال ۱۰ تا ۱۵سال پیش، تحولات گستردهای را تجربه کنیم. یکی از بخشهایی که میتواند رشد قابلتوجهی داشته باشد، آموزش است.
هر ساله بخش زیادی از تولید ناخالص داخلی، صرف آموزشهای مقاطع متوسطه و آموزش عالی میشود که نشاندهنده تمایل خانوادهها به هزینهکردن در این زمینه است. بنگاههای آموزشی که بتوانند آموزش مهارتهای جدید، مثل برنامهنویسی یا مهارتهای مرتبط با فناوری اطلاعات را در سطح حرفهای مبتنی بر نیاز بازار کار امروز ارائه دهند، میتوانند وارد بازار بزرگی شوند. امروزه فرصتهای بهتری مانند فریلنسری ایجاد شده که به افراد امکان میدهد تا برای شرکتهای خارجی کار کنند. بسیاری از متخصصان فناوری اطلاعات در هند با هزینه کمتر نسبت به کشورهای غربی در شرکتهای بینالمللی کار میکنند و پروژههای آنها را انجام میدهند. اگر این مدل در ایران هم توسعه پیدا کند، میتواند فرصتهای شغلی قابلتوجهی ایجاد کند. در مجموع، سرمایهگذاری در نیروی انسانی در ایران همیشه سودآور بوده است. یک نمونه ساده، بازار کنکور است که در چند دهه اخیر به یک کسبوکار بزرگ تبدیل شده است و شرکتهای بسیاری در این زمینه رشد سریعی داشتهاند. از طرفی، دولت هم در این حوزه مانعتراشی جدی نکرده است. بنابراین، توسعه آموزش در حوزههایی که نیاز واقعی بازار را تامین میکند، یک فرصت اقتصادی مهم است.
تقویت بخش منابع انسانی در شرکتهای خصوصی چه اهمیتی دارد؟
در مورد بازار کار، دو مشکل اساسی وجود دارد. اول اینکه اطلاعات شرکتها بهروز نیست، برنامهنویس و متخصصان حوزه فناوری اطلاعات نیازمند دادههای بهروز هستند. اگر داده وجود نداشته باشد، فرآیند کاری آنها مختل میشود. مشکل دوم اینکه شرکتها رویکرد واقعبینانهای در استخدام ندارند. بسیاری از آگهیهای شغلی طوری تنظیم میشوند که گویی شرکت به دنبال فردی با تخصصهای متعدد و غیرمرتبط است که حکم آچارفرانسه را داشته باشد.
این رویکرد به استخدام غیربهینه نیروی کار منجر شده است. این درحالی است که در کشورهای توسعهیافته، وظایف شغلی مشخصتر و فرآیند استخدام هدفمندتر است. بهطور مثال در آلمان، نهادی وجود دارد که بهطور تخصصی متن آگهیهای شغلی را بررسی میکند. اگر در ایران هم شرکتها آگهیهای شغلی خود را همگام با رشد تخصص نیروی کار، نظاممندتر و حرفهایتر تنظیم کنند یا شرکتهایی بهعنوان مشاور در حوزه بهینهسازی آگهیهای شغلی و فرآیند جذب نیرو فعالیت کنند، این اتفاقات میتواند به بهبود شرایط بازار و توسعه بخش منابع انسانی شرکتها منجر شود.