بازخوانی خاطرات «چوئن لای» درباره آغاز رابطه چین و آمریکا؛
قفل چین چگونه باز شد؟
![قفل چین چگونه باز شد؟](https://cdn.donya-e-eqtesad.com/thumbnail/o7jPThCyY6S7/QHn8O9nsSzT8qCU7RegsN6Pbb5v74eEtbKeSOh05RabgubsyPyWvdkt7TZyzEhnm/untitled.jpg)
منصور بیطرف: ۵۳ سالپیش، یعنی درست در مارس سال۱۹۷۲، زمانیکه «چوئن لای» در نشست کادرهای برجسته حزب کمونیست چین، مفاد بیانیه مشترک چین و آمریکا را بندبه بندبرای اعضای برجسته حزب کمونیست چین تشریح میکرد، در پایان جملهای را گفت؛ اکنون نمود آن عیان میشود. او گفت: «ما درهای آمریکا را به روی خود باز کردیم.» در واقع، در یک قرن گذشته، مذاکره چین و آمریکا از لحاظ تاریخی و سیاسی بسیار مهم تلقی شد؛ بهطوری که از سوی ناظران بینالمللی این مذاکره برای هر دو کشور بهعنوان نقاط عطف سیاستهای خارجی تعریف شدهاند، اما چرا این مذاکره مهم و بااهمیت تلقی شد؟ به یک دلیل: دلیل اول آنکه چین ایدئولوژی مارکسیسم – لنینیسم داشت و از نگاه آن، آمریکا امپریالیسم خونخواری بود که باید سرنگون میشد.
نگاه تاریخی به نحوه مذاکره چین و آمریکا بسیار شایانتوجه است. دو شخصیت معروفی که در ایجاد کانال مذاکره نقش مهمی ایفا کردند، هرکدام از زوایای خود به علت و نحوه برقراری رابطه پرداختهاند: هنری کیسینجر – مشاور امنیت ملی رئیسجمهور وقت آمریکا، ریچارد نیکسون و چوئن لای – نخستوزیر چین در دوره مائو. کیسینجر در کتاب «رهبری؛ 6 مطالعه در استراتژی جهان» در بخش مربوط به نیکسون به نحوه شکلگیری این رابطه میپردازد، اما مهم نگاه چینی به این رابطه است.
شکلگیری رابطه از نگاه چوئن لای؛ معمار رابطه چین و آمریکا
اما در نوع شروع مذاکره از سوی چین چگونه بود؟ چرا چین وارد مذاکره مستقیم با آمریکا شد؟ شرایط چگونه بود؟ این دیدگاه را میتوان از نگاه چوئن لای دید. کتاب «چوئن لای – یک زندگی» نوشته جیان چن در فصل بیستوهشتم این کتاب به بیان این دیدگاه میپردازد. در این فصل آمده است که «چوئن لای برای تقریبا دو سال، از ۱۹۶۹ تا ۱۹۷۱، بیشترین نگرانیاش شکاف بین مائو و لین بیائو – که بنا بود جانشین مائو شود – بود، با اینحال او هرگز آمریکا را از نظر دور نکرد. در واقع، چین و ایالاتمتحده در طول جنگ کره به دشمنان سرسخت یکدیگر تبدیل شدند و خصومت آنها پس از جنگ نیز ادامه یافت. «چو» یکی از معماران و اجراکنندگان اصلی سیاست داخلی و بینالمللی چین بود که در مرکز آن، ضدیت با امپریالیسم آمریکا قرار داشت، اما او در حد ممکن تلاش میکرد تنشها میان دو کشور را کاهش دهد.
در واقع، او بود که پکن را به شرکت در مذاکرات سفیران با واشنگتن ترغیب کرد و در نهایت مذاکرات پکن با آمریکاییها را هدایت کرد. هنگامی که ریچارد نیکسون در ژانویه ۱۹۶۹ بهعنوان رئیسجمهور آمریکا انتخاب شد، واشنگتن پیشنهاد از سرگیری مذاکرات سفیران چین و آمریکا در ورشو را داد که تا آن زمان متوقفشده بود. پکن با «سرعتی بیسابقه» پاسخ مثبت داد. این تصمیم را «چو» گرفت.
او، مانند مائو، بهدقت بررسی میکرد که آیا سیاستهای آمریکا در آسیا بهطور کلی و در قبال چین بهطور خاص، پس از انتخاب نیکسون تغییر خواهد کرد یا نه.
نویسنده زندگینامه چوئن لای مینویسد: که «اندکی پس از پیروزی نیکسون، «چو» به یک رهبر کمونیست خارجی گفت؛ چین در تعامل با ایالاتمتحده و اتحاد جماهیر شوروی باید «تضاد میان آنها را بگیرد و سعی کند از آن بهره ببرد.» تقریبا در همان زمان، او گزارشی از مارشال چن یی، وزیرخارجه کنار گذاشتهشده، دریافت کرد که استدلال میکرد استراتژی جهانی آمریکا همچنان بر اروپا متمرکز است و شوروی را دشمن اصلی خود میداند. این مارشال استدلال کرد که «اشتباه است اگر فکر کنیم توجه اصلی امپریالیستهای آمریکایی به دلیل جنگ ویتنام به شرق معطوف شده یا اینکه به دلیل مخالفت همزمان آمریکا و شوروی با چین، تضادی بین آنها وجود ندارد.»
«چو» بلافاصله این گزارش را به مائو ارائه داد.» در ۱۹ فوریه، «چو» در جلسهای با حضور مائو و لین بیائو، اعضای گروه انقلاب فرهنگی و چهار مارشال، از جمله چن یی، شو شیانچیان، نیه رونگژن و یه جیانیانگ شرکت کرد. مائو که گزارش چن را خوانده بود، بهویژه بر لزوم مطالعه وضعیت بینالمللی تاکید کرد. دو روز بعد، «چو» به چهار مارشال دستور داد که در مورد مسائل بینالمللی بحث کنند و چن را مامور کرد تا این جلسات را برگزار کند. تا اواسط مارس، این مارشالها چهار جلسه برگزار کردهبودند.
در ۱۱ ژوئن، مارشالها گزارش دیگری را به مائو و «چو» ارائه دادند. آنها استدلال کردند که امپریالیستهای آمریکایی، با تمرکز استراتژیک خود بر غرب، بهراحتی نمیتوانند حملهای علیه چین ترتیب دهند، بنابراین آمریکا تلاش کردهاست کشورهای آسیایی را به خطمقدم تقابلبا چین بکشاند. در مقایسه با آن، «تجدیدنظرطلبان شوروی ما را دشمن اصلی خود میدانند، بنابراین تهدید امنیتی جدیتری بهشمار میروند.» با این حال، حتی «شورویها نیز در صورت تلاش برای راهاندازی یک جنگ بزرگ با چین، با دشواریهای زیادی مواجه خواهند شد.» مارشالها در این گزارش پیشنهادی درباره چگونگی تعدیل سیاستهای بینالمللی چین ارائه نکردند.
در همینزمان، نشانههایی از بهبود احتمالی روابط چین و آمریکا ظاهر شد. در ۲۱ژوئیه، وزارت امورخارجه آمریکا اعلام کرد؛ محدودیتهای سفر شهروندان آمریکایی به چین را کاهش خواهد داد.
روال برقراری ارتباط واشنگتن با پکن به همان شیوه سفارتخانههای دو کشور در لهستان بود که در گزارش کیسینجر آمدهاست. جیان چن، نویسنده زندگینامه چوئن لای مینویسد: «چو بلافاصله تلگرامی از سفارت چین در لهستان درباره «رفتار غیرمعمول» سفیر آمریکا را به مائو گزارش داد و اظهار کرد: «اکنون فرصت در حال رسیدن است.
ما اکنون میتوانیم در آمریکاییها را بزنیم.» «چو» راهی ایمن برای پاسخ پیدا کرد. دو شهروند آمریکایی ماهها در چین بازداشت شدهبودند، زیرا قایق تفریحی آنها به اشتباه وارد آبهای سرزمینی چین در نزدیکی هنگکنگ شده بود.
وزارت امورخارجه چین پیشنهاد کردهبود که این افراد «در زمان مناسب» آزاد شوند. در ۴ دسامبر سال۱۹۶۹، «چو» پس از تأخیری طولانی این پیشنهاد را تایید کرد. سه روز بعد، این دو آمریکایی آزاد شدند.»
در آنسوی اقیانوس آرام، مشاور امنیت ملی نیکسون، هنری کیسینجر، بهسرعت این سیگنال را دریافت و حدس زد که این اقدام کار «چو» است. از اینجا به بعد سفیران دو کشور در لهستان مقدمات روابط آتی را شکل میدادند. در ۱۲ فوریه سال۱۹۷۰، «چو» جلسهای با دفتر سیاسی برای بحث در مورد نکات گفتوگوی سفیر چین در لهستان برای مذاکرات سفیران برگزار کرد. آنها تصمیم گرفتند که اگر واشنگتن قصد دارد نمایندهای در سطح وزیر یا فرستاده ویژه رئیسجمهور به پکن بفرستد، «دولت چین او را خواهد پذیرفت.» در متن اصلی تهیهشده توسط وزارت امورخارجه، عبارت این بود که دولت چین «در نظر خواهد گرفت» که مقام آمریکایی را بپذیرد. چو متن را به «خواهد پذیرفت» تغییر داد و اظهار کرد: «اگر از «در نظر خواهد گرفت» استفاده کنیم، بیان خیلی ضعیفی است؛ بنابراین من آن را به «خواهد پذیرفت» تغییر دادم تا پیام را تاییدکنندهتر کند.» مائو یادداشتهای جلسه را روز بعد تایید کرد.
چشمانداز گشایش دیپلماتیک بین پکن و واشنگتن در ماههای بعد تیرهتر شد. در اوایل ماه مه، نیکسون به نیروهای آمریکایی در ویتنام جنوبی دستور داد تا عملیاتی بزرگ را با هدف نابودی پناهگاههای امن کمونیستهای ویتنامی در کامبوج انجام دهند. در ۱۶مه، جلسه پولیت بورو به ریاست «چو» تصمیم گرفت که مذاکرات با آمریکاییها باید به تعویق بیفتد. چهار روز بعد، یکمیلیون چینی در میدان تیانآنمن تظاهرات کردند. مائو بیانیهای صادر کرد و خواستار «اتحاد مردم جهان برای شکست متجاوزان آمریکایی و همه دستنشاندگان آنها» شد. با این حال، نه پکن و نه واشنگتن قصد نداشتند گفتوگوی خود را متوقف کنند. در ۱۵ژوئن، ورنون والترز، وابسته نظامی آمریکا در پاریس، به وابسته نظامی چین پیشنهاد کرد؛ یک «کانال ارتباطی محرمانه» باز شود.
پکن در آن زمان آماده پذیرش این پیشنهاد نبود، اما چو تصمیم گرفت سیگنال دیگری به واشنگتن ارسال کند.
در ۱۰ ژوئیه سال۱۹۷۰، او دستور آزادی اسقف جیمز والش را صادر کرد. با این حال، تا اوایل پاییز، مائو و «چو» توجه خود را به آمریکاییها معطوف نکردند. مائو، مانند نیکسون، از «رسمی بودن» کانال ورشو ناراضی بود، با اینحال مائو احتمالا نگرانیهای دیگری درباره توضیح و بسیج داخلی داشت که زمانیکه به فکر پذیرش نیکسون یا یک مقام ارشد آمریکایی در پکن بود، درنظر میگرفت، بنابراین رئیسجمهور مایل نبود اجازه دهد که روند تنشزدایی چین و آمریکا توسط نیتهای واشنگتن تعیین شود. در این نقطه حساس، «چو» ذهن مائو را با وضوح قابلتوجهی درک کرد.
مائو با تنشزدایی با واشنگتن موافق بود، اما عجلهای برای رسیدن به آن نداشت، بنابراین بنا به تدبیر نیکسون، آنها از کانال رئیسجمهور وقت پاکستان، یحیی محمدخان، به چین پیام فرستادند. این بار، نیکسون مستقیما پاسخی دریافت کرد. نخستوزیر چین، چوئن لای، به نمایندگی از مائو تسهتونگ پاسخ داد. در ۹ دسامبر ۱۹۷۰، چو در چهار جمله کوتاه اما پرمعنا، گفتوگوی نیکسون با یحیی خان را به سطح یک پیام رسمی ارتقا داد و آن را بهعنوان اولین اقدام ایالاتمتحده برای برقراری ارتباط با چین در سطح ریاستجمهوری توصیف کرد: «از یک رئیس، از طریق یک رئیس، به یک رئیس.»
اکنون که مائو قصد داشت رابطهای جدید با ایالاتمتحده برقرار کند، لازم بود تصویری جدید از آمریکا در ذهن مردم چین ایجاد کند. این تصویر عملا با گزارش خبرنگار آمریکایی از چین و مصاحبه با مائو و چوئنلای شکلگرفت؛ اما آنچه ذهن مردم چین را آمادهتر کرد، حضور پینگپنگبازان آمریکایی در چین بود. ماجرا از این قرار بود که در اواخر مارس ۱۹۷۱، فرصتی در ناگویای ژاپن، پدیدار شد؛ جاییکه تیم ملی تنیس روی میز چین در مسابقات قهرمانی جهان تنیس روی میز شرکت میکرد.
بازیکنان چینی که بهترینهای جهان بودند، به دلیل انقلاب فرهنگی، در سالهای ۱۹۶۷ و ۱۹۶۹ از این رویداد غایببودند. در اوایل سال۱۹۷۱، کوجی گوتو، رئیس فدراسیون تنیس روی میز ژاپن، تمام تلاش خود را کرد تا چینیها را برای شرکت در مسابقات آینده در ناگویا دعوت کند. با مداخله شخصی چو و تایید مائو، چین دعوت را پذیرفت. چو توجه ویژهای به فعالیتهای بازیکنان چینی در ژاپن داشت و به رهبران آنها دستور داد که «حداقل دوبار در روز با پکن تماس تلفنی بگیرند.» مائو نیز علاقه زیادی نشان میداد و از پرستار ارشد خود، وو شوچون، میخواست هر روز او را در جریان قرار دهد.
در طول این رویداد، چوانگ زدونگ، قهرمان سابق جهان چین، بهطور تصادفی با یک بازیکن آمریکایی بهنام گلن کاوان در اتوبوس شاتل برخورد کرد. آنها با یکدیگر احوالپرسی و هدایای کوچکی رد و بدل کردند. هنگامی که بازیکنان چینی با آمریکاییها در یک پذیرایی ملاقات کردند، یکی از بازیکنان آمریکایی با ادب گفت؛ امیدوار است روزی از چین بازدید کند. رهبران تیم چین این تحولات را به پکن گزارش دادند و آن را نشانهای از تمایل آمریکاییها برای بازدید از چین دانستند.
پس از بررسیهای فراوان، وزارت امورخارجه چین و مقامات ورزشی نتیجهگیری کردند که «زمان برای بازدید آمریکاییها از چین هنوز مناسب نیست.» چو این گزارش را تایید کرد و برای تایید نهایی به مائو فرستاد. رئیسجمهور دو روز پاسخ نداد. شب دیرهنگام ۶ آوریل، او پس از مصرف قرصهای خوابآور در رختخواب بود. ناگهان با وو شوچون تماس گرفت و از او خواست با وزارت امورخارجه تماس بگیرد و «تیم آمریکایی را به بازدید از چین دعوت کند.» وو نمیتوانست باور کند که این را میشنود؛ اما مائو، با وجود تاثیر قرصهای خوابآور، او را به انجام این تماس تشویق کرد.
این دعوت منجر به سفر تاریخی تیم تنیس روی میز آمریکا به چین در آوریل ۱۹۷۱ شد که به «دیپلماسی پینگپنگ» معروف است و زمینهساز بهبود روابط بین چین و ایالاتمتحده شد. در شب ۶آوریل ۱۹۷۱، پس از تغییر ناگهانی نظر مائو، چو و بسیاری از همکارانش بیخوابی کشیدند. صبح روز بعد، رهبر تیم چین، ژائو ژنگهونگ، آمریکاییها را پیدا کرد و از آنها دعوت کرد که به چین سفر کنند. بر اساس دستورالعملهای چو، به آنها گفت؛ اگر از نظر مالی با مشکل مواجه هستند، چین هزینههای سفرشان را تامین خواهد کرد.
سعی کنید برنده نشوید
نکته جالب در بازی پینگپنگ توصیههای چوئنلای بود. او شخصا مسوول ترتیب ملاقات با بازیکنان آمریکایی بود. قبل از اولین «بازی دوستانه» در پکن، به بازیکنان چینی دستور داد که در هر بازی، آمریکاییها را شکست ندهند و اجازه دهند چند بازی را ببرند. برای تماشاگران، چو دستور داد که «باید از قبل مطلع شوند تا زمانیکه جو مناسب است، تشویق کنند.» او همچنین با بازیکنان آمریکایی ملاقات کرد. برای جلوگیری از اینکه رویداد بیش از حد دراماتیک بهنظر برسد و تمرکز را از آمریکاییها منحرف کند، تصمیم گرفت بازیکنانی از کانادا، کلمبیا، انگلستان و نیجریه را نیز به جلسه دعوت کند. تقریبا یک شبانهروز، این «دیپلماسی پینگپنگ» جو سیاسی بین چین و ایالاتمتحده را بهطور کامل تغییر داد و موضوع بهبود روابط بین دو کشور را به «یک پدیده بینالمللی» تبدیل کرد که «تخیل جهان را به خود جلب کرد»، همانطور که هنری کیسینجر بیان کرد.
«چو» میدانست که اکنون زمان پیشبرد بیشتر روند آشتی چین و آمریکا فرارسیدهاست. در ۲۱ آوریل، دوباره از طریق کانال پاکستانی، پیامی به نیکسون ارسال کرد و بر این نکته تاکید کرد؛ تایوان «مساله اصلی و پیشنیاز است که باید قبل از هرگونه برقراری روابط حل شود.» او روشن کرد که چین «اکنون علاقهمند به مذاکرات مستقیم» بهعنوان راهی برای حل مساله تایوان است و بنابراین آماده است«یک نماینده ویژه از رئیسجمهور ایالاتمتحده(مثلا آقای کیسینجر) یا وزیر امورخارجه ایالاتمتحده یا حتی خود رئیسجمهور ایالاتمتحده را برای ملاقات و بحث مستقیم در پکن بپذیرد.»
در پاسخ، نیکسون بهوضوح اعلام کرد؛ آماده است دعوت «چو» را برای بازدید از پکن «برای گفتوگوهای مستقیم» با رهبران جمهوری خلق چین بپذیرد. او همچنین پیشنهاد کرد؛ کیسینجر ممکن است بهصورت مخفیانه به پکن سفر کند تا تبادل اولیه نظرات را آغازکرده و دستور کار سفر رئیسجمهور را تنظیم کند.
«چو» در اواخر ماه مه جلسهای با دفتر سیاسی برگزار کرد تا استراتژیهای پکن برای بهبود روابط چین و آمریکا را موردبحث قرار دهد. او در گزارش خود، هشت «اصل اساسی» را در مورد بازدیدهای پیشنهادی کیسینجر و نیکسون به چین خلاصه کرد:
«۱. تمامی نیروهای مسلح ایالاتمتحده و تاسیسات نظامی باید از تایوان و تنگه تایوان خارج شوند. ۲. تایوان بخشی از سرزمین چین است و آزادی تایوان در حوزه امور داخلی چین قرار دارد. ۳. چین تلاش خواهد کرد تا تایوان را بهصورت مسالمتآمیز آزاد کند. ۴.فعالیتهایی که به ترویج «دو چین» یا «یک چین و یک تایوان» میپردازند باید بهطور قاطع مخالفت شوند. ۵. چین و ایالاتمتحده نمیتوانند روابط دیپلماتیک برقرار کنند اگر سه شرط قبلی بهطور کامل محقق نشوند و در عوض ممکن است دفاتر ارتباطی در پایتختهای یکدیگر تاسیس کنند. ۶. چین موضوع کرسی چین در سازمانملل را مطرح نخواهد کرد. ۷. چین بهصورت فعال مساله تجارت چین و آمریکا را مطرح نخواهد کرد. ۸. تمامی نیروهای مسلح ایالاتمتحده باید از هندوچین، کره، ژاپن و جنوبشرقی آسیا خارج شوند.»
چوئنلای، نخستوزیر چین، نگرانیهایی درباره بهبود روابط چین و آمریکا در اوایل دهه۱۹۷۰ داشت. او به چالشهایی که این بهبود ممکن است برای مشروعیت حزب کمونیست چین(CCP) ایجاد کند، توجه داشت. بهعنوان مثال، او پرسیدکه آیا بهبود روابط با آمریکا ممکن است بر مبارزه مردم آمریکا علیه «طبقه حاکم سرمایهداری انحصاری» تاثیر منفی بگذارد؟ آیا این امر موضع هانوی را در مذاکرات صلح پاریس تضعیف میکند؟ و تاثیر آن بر روابط آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی چه خواهد بود؟ چو معتقد بود که بهبود روابط چین و آمریکا ممکن است نیروهای آمریکایی را مجبور به خروج از هندوچین کند که این خود «نتیجه پیروزمندانه مبارزات ما علیه امپریالیسم، رفرمیسم و نیروهای ارتجاعی» خواهد بود.
در ۲۹ مه ۱۹۷۱، پس از تایید گزارش چو توسط مائو تسهتونگ، «چو» مجددا از طریق کانال پاکستان پاسخی رسمی به واشنگتن ارسال کرد. نیکسون نیز متقابلا اعلام کرد آماده است تا پیشنهاد او برای بازدید از پکن و گفتوگوهای مستقیم با رهبران جمهوری خلق چین را بپذیرد. مائو تسهتونگ نیز از این بازدید استقبالکرده و منتظر فرصتی بود تا با نیکسون گفتوگوهای مستقیم داشتهباشد.
در ژوئن ۱۹۷۱، چوئنلای، کنفرانسی را با حضور بیش از ۲۰۰ نفر از مقامات ارشد حزب کمونیست چین برگزار کرد تا سیاست جدیدی را در قبال ایالاتمتحده موردبحث و بررسی قرار دهد. این کنفرانس که در ابتدا برای پنج روز برنامهریزی شده بود، به مدت دو هفته ادامه یافت. «چو» در سخنرانی اصلی خود، تاریخ روابط چین و آمریکا را تشریح کرد و از دموکراتها بهخاطر «شروع مکرر جنگها»، از جمله جنگهای کره و ویتنام، انتقاد کرد. «چو» تاکید کرد: نیکسون آماده است تا مقامات ارشد، حتی هنری کیسینجر را برای مذاکره با چین بفرستد، با اینحال «چو» تاکید کرد؛ پکن درحالیکه از فرستاده ویژه نیکسون استقبال میکند، به «مواضع و اصول خود» پایبند خواهد بود. او افزود: «اگر واقعا کیسینجر به چین بیاید، ممکن است مذاکرات به نتیجهای برسد تا راه را برای سفر نیکسون بازکند، یا ممکن است به نتیجهای نرسد که برای ما هیچ ضرری ندارد.» چو در پایان تاکید کرد؛ «وضعیت کنونی نتیجه مبارزات مستمر ما علیه امپریالیسم و رفرمیسم است» و چه مذاکرات موفقیتآمیز باشد و چه نباشد، چین چیزی برای از دستدادن ندارد.
در ۹ژوئیه، کیسینجر بهصورت مخفیانه از طریق پاکستان وارد پکن شد و به اولین مقام ارشد آمریکایی تبدیل شد که از زمان تاسیس جمهوری خلق چین به این کشور سفر میکند.
برای حفظ محرمانه بودن کامل سفر کیسینجر، «چو» تصمیم گرفت که هواپیمای کیسینجر در نانیوان، فرودگاه نظامی در حومه جنوبی پکن فرود بیاید. کیسینجر در مهمانسرای ایالتی Diaoyutai اقامت خواهد داشت؛ جایی که تمام جلسات نیز در آنجا برگزار میشود. اگر این گفتوگو موفقیتآمیز بود، دو طرف آن را پس از خروج کیسینجر از پکن اعلام میکردند. اما اگر شکست میخورد، چیزی درباره آن نمیگفتند؛ انگار هرگز اتفاق نیفتاده است.
«چو» ترتیبی داد که مارشال یه جیانینگ در فرودگاه با کیسینجر ملاقات کند. در طول 48ساعت بعدی، چو و کیسینجر شش ملاقات داشتند که مجموعا 17ساعت طول کشید.
ساعت 4:25 بعدازظهر در 9ژوئیه، اولین ملاقات چو با کیسینجر آغاز شد. او از کیسینجر خواست که ابتدا صحبت کند؛ زیرا او میهمان بود. کیسینجر گفت، هدف از سفر او، گفتوگوی مقدماتی درباره «مسائل مورد نگرانی هر دو طرف» و سفر آینده نیکسون به چین بود. او گفت که رئیسجمهور نیکسون متعهد به پایان دادن به جنگ در ویتنام از طریق مذاکره بود و اگر عزت آمریکا حفظ شود، نیروهای آمریکایی از ویتنام خارج خواهند شد. هنگامی که بحث به سوی تایوان چرخید، کمی عصبی به نظر میرسید. او به چو گفت که پس از پایان جنگ ویتنام، ایالات متحده دو سوم نیروهای مسلح خود در تایوان را از جزیره خارج خواهد کرد و با بهبود روابط چین و آمریکا، به خروج نیروهای بیشتری از تایوان ادامه خواهد داد. وی همچنین اظهار کرد که واشنگتن تایوان را بهعنوان بخشی از چین به رسمیت میشناسد و از استقلال تایوان حمایت نخواهد کرد و تاکید کرد که ایالات متحده قاطعانه از حل مساله تایوان از طریق راههای صلحآمیز حمایت میکند. چو با دقت گوش داد و بلافاصله متوجه شد که برای هموار کردن راه برای سفر نیکسون به چین، کیسینجر قبلا امتیازات مهمی درباره تایوان داده است. وی بهطور خاص به اعتراف کیسینجر به تایوان بهعنوان بخشی از چین اشاره کرد. او ارتباط کیسینجر تایوان با ویتنام را تلاشی برای چانه زنی با پکن میدانست.
![3 copy](https://static2.donya-e-eqtesad.com/servev2/45A5ew3oBR89/aztreVakjSU,/3+copy.jpg)
جیان چن مینویسد که، «وقتی نوبت به صحبت کردن چو رسید، چو تایوان را برجسته کرد. وی تاکید کرد که همه نیروهای آمریکایی باید از تایوان خارج شوند و معاهده بین ایالات متحده و دولت چیانگ کای شک باید لغو شود. اما او همچنین اظهار کرد که «تداوم وجود اختلافات بین چین و ایالات متحده درباره تایوان نباید مانعی برای بهبود روابط دوجانبه دو کشور شود.»
چو به محض پایان جلسه مائو را در جریان قرار داد. وقتی نخستوزیر گفت که آمریکاییها حاضرند بپذیرند که فقط یک چین وجود دارد و تایوان بخشی از چین است، سر تکان داد و موافقت کرد. وقتی «چو» گزارش داد که واشنگتن برخی از نیروهای آمریکایی را از تایوان بیرون میبرد، اما نه همه آنها، مائو لبخند زد و گفت: «تکامل یک میمون به انسان زمان میبرد. آنها اکنون در مرحلهای از تکامل هستند که به انسان شبیه نیستند.» مائو بر اهمیت بیشتر موضوع هند و چین تاکید کرد: «ما درباره موضوع تایوان عجله نداریم؛ چون در آنجا جنگی در جریان نیست. اما در ویتنام جنگ است و مردم کشته میشوند. نباید نیکسون را دعوت کنیم فقط برای منافع خودمان.» مائو به چو دستور داد که در صحبت با کی سینجر در روز بعد روی مسائل خاص تمرکز نکند، بلکه «درباره تصویر استراتژیک بزرگ» متمرکز شود و بگوید «اگرچه همه جای جهان در آشوب است، وضعیت خیلی خوب است.»
بنابراین رویکرد چوئن لای روز بعد کاملا تغییر کرد. او با استفاده از زبان ایدئولوژیک تهاجمی تصویری از جهانی پر از بینظمی ترسیم کرد و مواضع اصلی پکن را درباره مسائل مختلف بینالمللی، از جمله ویتنام، هند، ژاپن، کره و تایوان که هر کدام با سیاستهای واشنگتن مخالف بود، ارائه داد. کیسینجر از «فهرست خشمگین» چوئن لای متحیر شد. اما وقتی شروع به پاسخگویی به نکات مطرحشده توسط چو کرد، متوجه شد که نگرش نخستوزیر دوباره نرمتر شده است. در اواخر جلسه، چو پیشنهاد کرد که آنها شروع به بحث درباره تاریخ سفر نیکسون به چین کنند. آنها توافق کردند که نیکسون باید در بهار۱۹۷۲ به پکن بیاید. در ۱۵ژوئیه، پکن و واشنگتن همزمان اعلام کردند که نیکسون به چین خواهد رفت. جهان شگفتزده شد.
واکنش تند همپیمانان ایدئولوژیک
هنگامی که «چو» با خورخه روپو، سفیر آلبانی در چین، ملاقات کرد، با چالش بزرگی روبهرو شد. هرچند که او تمام تلاش خود را کرد تا تاکید کند که نگرش ضد امپریالیستی و ضد اصلاحطلبانه پکن به هیچ وجه بهدلیل تماسهای چین و آمریکا تغییر نخواهد کرد، روپو حاضر به شنیدن این موضوع نشد. در ماه اوت، حزب کارگران آلبانی نامهای به رهبری حزب کمونیست چین نوشت و با قاطعیت با تنشزدایی پکن با واشنگتن مخالفت کرده و مدعی شد که چینیها به «مبارزه انقلاب پرولتاریای جهانی» «خیانت کردهاند.»
در ۲۰ اکتبر ۱۹۷۱ «چو» حضور دوباره کیسینجر در پکن را خوشامد گفت؛ اینبار، پذیرایی بهصورت عمومی انجام شد. آنها به بحث درباره آمادهسازی بیانیه مشترک برای سفر نیکسون پرداختند. طرف چینی به این موضوع فکر نکرده بود و بنابراین از کیسینجر خواستند که پیشنویس بیانیه مشترک را تهیه کند.
کیسینجر در عصر ۲۲اکتبر پیشنویسی را به او داد. پس از مرور پیشنویس، «چو» فورا فهمید که نیاز به بازبینی قابل توجهی دارد. با این حال، به کیسینجر گفت که میتواند بهعنوان مبنای بحثهای بیشتر مورد استفاده قرار گیرد.
مائو علاقهای به پیشنهاد کیسینجر نداشت. اما آمریکاییها واقعا یک بیانیه مشترک میخواستند. مائو پاسخ داد. «من بارها گفتهام که همه جای جهان در آشوب است، بنابراین این یک روش خوب است که هر طرف موضع خود را بیان کند.» مائو به چو دستور داد که اگر آمریکاییها میخواهند درباره «صلح، امنیت و رد تلاش برای هژمونی» صحبت کنند، چینیها باید بر «انقلاب، آزادی ملتهای ستمدیده جهان و اینکه قدرتهای بزرگ حق ندارند کشورهای کوچک را مورد ظلم و تحقیر قرار دهند» تاکید کنند.
اولین واکنش کیسینجر پس از دریافت پیشنویس چینی، تحیر بود. او به «چو» گفت که برای یک رئیسجمهور آمریکایی امضا کردن سندی که چنین زبان تندی علیه امپریالیسم آمریکا داشته باشد غیرممکن است. با این حال، پس از خواندن سند پر از «توپخانههای خالی»، او نوآوری آن را درک کرد که «ممکن است مشکلات ما را در حفظ اعتبار واشنگتن حل کند.» چو و کیسینجر دوباره نشستند و نسخه دیگری بر اساس پیشنویس چینی تهیه کردند. این نسخه نه تنها زمینههای مشترک را تعریف کرد، بلکه از زبان واضح و در عین حال کنترلشدهای برای بیان دیدگاههای هر طرف در مسائل مهم استفاده کرد. به تدریج، یک پیشنویس بیانیه مشترک بهوجود آمد که هر دو طرف آن را قابل قبول دانستند.
دشوارترین موضوع، بیان وضعیت تایوان بود. پیشرفت در مساله تایوان زمانی بهدست آمد که کیسینجر پیشنهادی داد که در آن آمده بود: «ایالات متحده اذعان میکند که تمام چینیها در هر دو سوی تنگه تایوان بر این باورند که تنها یک چین وجود دارد و تایوان بخشی از چین است. دولت ایالات متحده این موضع را به چالش نمیکشد.» چو از این عبارت خوشش آمد. او بعدها اظهار کرد که این بند «سهم کیسینجر بود؛ چراکه هیچکدام از ما نتوانستیم عبارت مناسب را پیدا کنیم. وقتی کیسینجر در تاریخ ۲۶اکتبر پکن را ترک کرد، هر دو دلایل زیادی برای رضایت از پیشرفتهایی که در تنها 6روز به دست آورده بودند، داشتند.
هنگامی که کیسینجر در مسیر فرودگاه بود، متوجه شد که مجمع عمومی سازمان ملل با اکثریت قاطع رای به اخراج رژیم ناسیونالیست چیانگ و بازگرداندن نمایندگی جمهوری خلق چین در سازمان ملل و شورای امنیت آن داده است، شگفتزده شد. این اتفاق فراتر از انتظارات کیسینجر بود. این پیشرفت همچنین برای چو غافلگیرکننده بود که بلافاصله جلسهای از مقامات وزارت خارجه برگزار کرد تا بحث کند که آیا چین باید هیأتی به سازمان ملل ارسال کند یا خیر؟ ابتدا، چو و همکارانش تمایل داشتند تا سال بعد صبر کنند. زمانی که چو برای گزارش دادن به مائو رفت، چو به مائو گفت که با وجود پیروزی واضح چین در سازمان ملل «ما کاملا برای چنین نتیجهای آماده نبودیم.» چو پیشنهاد داد که یک گروه کوچک ممکن است برای «بررسی وضعیت در محل و آمادهسازی برای اقدامات آینده» به سازمان ملل ارسال شود. مائو گفت: «دبیرکل سازمان ملل قبلا برای ما تلگراف فرستاده است؟ درست است؟ پس ما باید هیاتمان را به آنجا بفرستیم.» چو بیدرنگ دستور مائو را اجرا کرد.
همزمان با نزدیک شدن به تاریخ سفر نیکسون، «چو» با نگرانی بزرگ دیگری مواجه شد: او نمیدانست که آیا مائو قادر خواهد بود با رئیسجمهور آمریکا ملاقات کند یا خیر؟ وضعیت سلامتی مائو از زمان مرگ لین بیائو به سرعت رو به وخامت گذاشته بود. صبح روز ۱۲فوریه۱۹۷۲، تنها 9روز پیش از آنکه نیکسون قرار بود به پکن برسد، مائو بیهوش شد و تنها با تلاش پزشکان از مرگ نجات یافت. چو به پزشکان گفت: «مطمئن شوید که رئیسجمهور به اندازه کافی خوب است تا او را ملاقات کند.» با این حال، نه چو و نه پزشکان نمیدانستند که آیا این امکانپذیر است یا خیر. چو فقط میتوانست دعا کند.
در ۲۱ فوریه، پیشبینی وضعیت هوای برفی بود، اما هیچ برفی در آن روز نبارید. چو در حوالی ظهر به فرودگاه پکن رسید. پس از آنکه هواپیمای نیکسون، ایر فورس وان، فرود آمده و از باند خارج شد، چو به سمت باند فرودگاه رفت؛ جایی که بیحرکت ایستاد؛ درحالیکه نیکسون و بانوی اول، پات نیکسون، از پلههای هواپیما پایین میآمدند. چو منتظر شد تا نیکسون ابتکار دست دادن را آغاز کند، فقط زمانی که رئیسجمهور این کار را کرد، او دست خود را دراز کرد. در این لحظه تاریخی که توسط عکاس رسمی چو ثبت شد، چو میدانست که هم نقش یک دولتمرد و هم یک بازیگر را ایفا میکند. پیام این دست دادن روشن بود: پس از 20سال مواجهه کامل بین چین و ایالات متحده، این نیکسون بود که نیمهراه زمین پرواز کرده بود تا دست چو را در پکن بفشارد. اهمیت نمادین این دیدار بین نیکسون و چو احتمالا به همه چینیها یادآوری میکرد که آنها [استادهاند].
برای چند روز چو نگران بود که وضعیت سلامتی مائو مانع از دیدار او با نیکسون شود. اما مائو در آن روز روحیه خوبی داشت و از همان صبح زود چندینبار درباره نیکسون سوال کرده بود. به محض اینکه فهمید نیکسون به پکن رسیده است، به همکارانش دستور داد که به چو اطلاع دهند که او میخواهد فورا نیکسون را ببیند.
بنابراین، به محض اینکه نیکسون در میهمانخانه دیاویوتای مستقر شد، کیسینجر به سرعت وارد شد و به او گفت که مائو میخواهد او را ببیند و چو در پایین منتظر است. نیکسون به سرعت با چو رفت.
مائو نیکسون را در اتاق مطالعه خود در چونگنانهای پذیرفت. او به نیکسون گفت: «من امروز خوب صحبت نمیکنم.» اما در واقع او خیلی صحبت کرد. او از بحث درباره «مسائل مشخص» امتناع کرد، بلکه گفت که درباره «سوالات فلسفی» صحبت خواهد کرد. در واقع، رئیسجمهور به نظر میرسید که خواهان نشان دادن دیدگاه وسیع خود است و به آمریکاییها نشان دهد که نه تنها بهطور کامل بر تمام امور مربوط به چین تسلط دارد، بلکه از نظر فکری نیز واجد صلاحیت است تا هر چیزی را که از اهمیت برخوردار باشد در جهان شناختهشده درک و حل کند. برای مائو، اینکه نیکسون و کیسینجر این مسافت طولانی را پیمودهاند تا به سخنرانیهای او گوش دهند، بسیار خوشایند بود. «چو» در آنجا نشسته بود و مرتب به ساعت خود نگاه میکرد. او به نیکسون گفته بود که ملاقات کوتاه خواهد بود و بیشتر از 10تا 15دقیقه طول نخواهد کشید. اما این ملاقات یکساعت و پنج دقیقه طول کشید.
در دیدارهای «چو» با نیکسون، مساله تایوان همچنان نقطهعطفی برای نهایی کردن متن بیانیه مشترک بود که کیسینجر و چیاو گوانهوا، معاون وزیر امور خارجه چین و همکار اصلی چو، مسوول حل آن بودند. چالش اصلی یافتن عبارتی قابل قبول از سوی هر دو طرف برای موضع ایالات متحده درباره ارتباط بین زمانبندی واشنگتن برای خروج نیروهای آمریکایی از تایوان و تعهد پکن به حل مساله تایوان بهطور مسالمتآمیز بود. این مساله برای چینیها بسیار حیاتی بود؛ زیرا آنها اصرار داشتند که هر مسالهای مربوط به تایوان «به امور داخلی چین مربوط میشود.» با این حال، تحت رهبری چو، چینیها انعطافپذیری نشان دادند و توافقاتی در این مساله پیدا شد.
در ۲۸فوریه سال1972، بیانیه مشترک چین-آمریکا بهطور رسمی در شانگهای صادر شد. این بیانیه اعلام کرد که نه چین و نه ایالات متحده «نباید به دنبال هژمونی در منطقه آسیای-پاسفیک باشند و هر یک مخالف تلاشهای هر کشور یا گروهی از کشورها برای برقراری هژمونی هستند.» اتحاد جماهیر شوروی، اگرچه بهطور مستقیم نام برده نشده بود، هدف آشکار این اظهارنظر بود. در بسیاری از جنبهها، این یکی از مهمترین اسناد تاریخی قرن بیستم بود و همچنین یکی از بزرگترین دستاوردهای دیپلماتیک چوئن لای به شمار میآید.
بعد از دیدن بلند شدن «ایر فورس وان» از شانگهای، «چو» بلافاصله به پکن پرواز کرد؛ جایی که به مائو گزارشی از دیدارهایش با نیکسون و صدور بیانیه شانگهای داد. در ۳مارس، او سخنرانیای برای کادرهای برجسته مرکز حزب و شورای دولتی ایراد کرد. او بند به بند، مفاد بیانیه را توضیح داد و بر این نکته تاکید کرد که «اتحاد جماهیر شوروی، ژاپن و چیانگ کایشک بزرگترین بازندگان این سند هستند» و اینکه «ما درهای آمریکا را باز کردهایم.»
نویسنده کتاب «چوئن لای – یک زندگی» در پایان این بخش مینویسد: «این بیانیه تقریبا یک ربع قرن تقابل مستقیم بین جمهوری خلق چین و ایالات متحده را پایان داد و فصل جدیدی در روابط بین پرجمعیتترین کشور جهان و قدرتمندترین کشور آن زمان گشود. این بیانیه همچنین ماهیت جنگ سرد را تغییر داد و تمایزات میان رویکردهای سوسیالیستی و کاپیتالیستی برای رسیدن به مدرنیته را محو کرد و آگاهی مشترک میان کمونیستهای جهان را که ایدئولوژی آنها راهحلهای بهتری برای مشکلات جهان ارائه میدهد، دفن کرد. به همان اندازه مهم، این بیانیه مسیر چین به سوی توسعه را تغییر داد. آیا نمیتوانیم بگوییم که با صدور بیانیه شانگهای، چین نخستین گام خود را در مسیری برداشت که سرانجام به دوران «اصلاحات و درهای باز» منتهی شد؟»