سقوط دسته‌جمعی

 نهمین باخت فصل استقلال که با یک ضربه پنالتی در ورزشگاه آزادی رقم خورد، به حضور غم‌انگیز و مایوس‌کننده این تیم در رتبه‌های پایینی جدول تداوم بخشید؛ باختی که کاسه صبر هواداران هم را لبریز کرد و باعث شد تماشاگران حاضر در ورزشگاه آزادی علیه کادرفنی و بازیکنان، شعارهای اعتراضی سر بدهند. راستش اما اگر از ما می‌پرسید، باید بگوییم تراژدی این فصل استقلال تنها یک مقصر نداشته است. این یک «سقوط دسته‌جمعی» بود و همه عناصر باشگاه بیش و کم در آن سهم داشتند؛ از مدیران و مربیان و بازیکنان تا همین هواداران خسته و خشمگین.

این مدیران در حد استقلال هستند؟

قصد جسارت و اسائه ادب نداریم، اما آیا واقعا تصور می‌کنید مدیران فعلی استقلال در قد و قواره این باشگاه بزرگ باشند؟ بیایید فقط سراغ یک مثال ساده برویم تا همه‌چیز روشن شود. شب دربی تهران همین مدیران باشگاه فقط برای اینکه یک سرمربی قطعی در مقابل پرسپولیس داشته باشند، عجیب‌ترین ساعات فصل را رقم زدند؛ از مذاکره و اعلام اسم امثال مهدی هاشمی‌نسب و رضا حسن‌زاده تا توافق اعجاب‌آور با فیروز کریمی که تحت فشار شدید افکار عمومی منتفی شد. آخرش هم به استخدام همین آقای میودراگ بوژوویچ، سرمربی مستعفی استقلال خوزستان رضایت دادند که حالا به نخستین سرمربی تاریخ آبی‌ها تبدیل شده که در ۷ مسابقه آغازین خود، حتی یک برد هم به دست نمی‌آورد. این دستپخت دوستانی مثل علی نظری‌جویباری و علی تاجرنیا، در کسوت مدیرعامل و رئیس هیات‌مدیره استقلال بود.‌ چقدر می‌شود در آینده به خالقان چنین حماسه‌ای خوش‌بین بود؟!

مربیان؟ یکی از یکی بدتر

استقلال در حالی فصل را با جواد نکونام شروع کرد که نباید این کار را انجام می‌داد. البته که او پارسال نایب‌قهرمان لیگ شده بود، اما خیلی‌ها می‌دانستند با آن همه حاشیه و انرژی منفی اطراف این مربی، بعید است بار استقلال به مقصد برسد. بعد هم انتخاب پیتسو موسیمانه از سر شتاب‌زدگی اتفاق افتاد. در حقیقت مدیران وقت باشگاه فقط دنبال این بودند که با انتخاب یک مربی، از زیر فشار افکار عمومی خارج شوند و نفسی بکشند. به این ترتیب توافق عجولانه‌ای اتفاق افتاد که نتیجه‌ای جز افزایش نگون‌بختی‌های استقلال و هر چه عقب‌تر افتادن این تیم در لیگ و آسیا به دنبال نداشت. حالا هم که نوبت بوژوویچ است؛ مردی که شاید در خواب هم نمی‌دید فصل را با استقلال خوزستان آغاز و با استقلال تهران ادامه بدهد!

یک لشکر بازیکن اضافی

در مورد کیفیت پایین بازیکنان استقلال خیلی حرف زده شده و مجالی برای تکرار مکررات نیست. قبلا هم گزارش نوشتیم و گفتیم که خیلی از بازیکنان فعلی این تیم (درست مثل پرسپولیس) در پایان فصل باید جدا شوند و چاره‌ای جز این باقی نیست. با این حال اگر قرار باشد فقط یک مثال ساده بزنیم، می‌توانیم به مصاحبه اخیر آرش رضاوند برگردیم که در آن آشکارا از همبازی‌اش دیدیه اندونگ انتقاد می‌کرد: «بشمارید ببینید چند گل زده و چند پاس گل داده؟ هیچی. نمی‌فهمم چرا او را به من ترجیح می‌دهند.» وقتی وضعیت یک تیم به این شکل است و در چنین شرایطی بازیکن به جای شرمنده بودن، تازه راهی پلتفرم می‌شود و مصاحبه طلبکارانه و حاشیه‌ساز انجام می‌دهد، دیگر خودتان ببینید که چه خبر است!

هواداران فراموش‌کار

این چند ضلعی بدون حضور آنها تکمیل نمی‌شود. اگر نکونام فصل جدید را روی نیمکت استقلال شروع کرد و این موضوع به عامل اصلی انحراف قطار تیم تبدیل شد، یکی از مهم‌ترین دلایلش حمایت افراطی و متعصبانه گروهی از همین هواداران بود که هیچ نقدی را نسبت به عملکرد او نمی‌پذیرفتند و واقعا گمان می‌کردند تیم‌شان پارسال «جام شرافت» برده! حتی در پایان همین بازی با فولاد هم برخی هواداران اسم فرهاد مجیدی را صدا زده‌اند، بی‌اعتنا به اینکه او بارها و بارها در زمان بازی و حتی مربیگری استقلال را رها کرده و بدون هیچ توضیحی سراغ کارش رفته است. با این شرایط آیا واقعا بازگشت او (حتی اگر از نظر فنی ایده‌آل باشد)، توجیه اخلاقی و حرفه‌ای دارد؟