اصفهانی ها به اوساکا می روند

در آن سال‌ها به‌جز پسته ،فرش و کتیرا چیزی در انبان صادرات ما نبود و خدا را شکر که چاهی در مسجدسلیمان به نفت رسید وگرنه کسی چه می‌دانست سرنوشت ما به کجا می‌رسد.  القصه رفت‌وآمد ایرانیان به ممالک مترقی آن روز سبب شد تا پرسش‌ها از چرایی وضع موجود و راه‌حل‌هایی برای چالش‌های آن روزگار به ذهن دلسوزان وطن خطور کند.

در همان سال‌ها بود که برخی وطن‌دوستان صناعت ایرانی را در اصفهان به پارچه بدل کردن و اصفهان شد منچستر شرق !

دهش اولین کارخانه برق و اولین کارخانه ریسندگی و بافندگی را در اصفهان بانام وطن پی‌ریزی کرد و امثال کازرونی، ملک التجار و همدانیان در دهه‌های بعدی راه او را ادامه دادن.

حالا دیگر نمی‌شد اصفهان و ایران را تنها با پسته و فرش به یاد آورد بلکه آرام‌آرام صنعتی شدن ایران مجالی برای گسترده‌تر شدن سبد صادراتی این کشور فراهم می‌کرد از دیگر سو ایرانیان وطن‌دوست  توانستند خود را وارد جریان جهانی انقلاب صنعتی در نوع اول و دوم آن کنند

] ممکن است گروهی با مقایسه وضعیت فعلی ما در برابر کشورهای توسعه‌یافته یکسره برآشوبند و بگویند آن‌ها به انقلاب صنعتی پنجم رسیدن و ما در خم ناترازی برق مانده‌ایم منتها اگر متهم به سفیدشویی و گرم شدن نفس از جایِ گرم نشوند باید بگویم ما آن‌قدرها هم زیر نمودارهای توسعه نیستیم در همین اصفهان ده ها هزار واحد صنعتی با انباشتی از دانش فنی  و کارگرانی ماهر مشغول به کارند.

 

همین شهر اصفهان نمایشگاهی دارد که می‌تواند در پس روشن شدن آسمان تحریم‌ها ،مکانی شایسته برای تبادل هیات های تجاری باشد و همچنین این شهر در کنار برخی کلان‌شهرهای دیگر دارای بخش خصوصی کارکشته‌ای است که اگر پای دولت از زمین بنگاه‌داری بیرون گذاشته شود آمادگی  کامل دارند تا رشد توسعه محور در ایران را شتاب ببخشند در همین روزهایی که برق خانه من و شما قطع می‌شود اهالی صنعت و بخش خصوصی در پی تکمیل زنجیره  انرژی‌های تجدید پذیر در اصفهان هستند.

چند روز پیش وقتی دولت به‌واسطه مضیقه‌های ارزی و برخی دلایل ناگفته از خطوط تحریم‌ها، تصمیم گرفت تا عطای اکسپوی ژاپن را به لقای آن ببخشد، این نمایندگان بخش خصوصی بودند که همانند اسلاف خود، پا پیش گذاشتند، گفتند اگر می‌توانید به هر دلیل پسندیده‌ای، شایسته‌تر آن است که عنان کار را به ما بسپارید، کسانی که نه تحریم‌اند و نه زیر ذره‌بین تنگ‌نظر تحریم کنندگانِ از خدا بی‌خبر! آن‌ها می‌گویند بگذارید این بار توان‌بخش خصوصی در این مسیر رقم بخورد، به‌جای فقط رفتن و نشان دادن برخی تمایزها، تجار، اهالی صنعت و کارآفرینان ایرانی بروند ژاپن، با پول خودشان و پرچم کشورشان تا بتوانند با همتایانشان از سراسر جهان به زبان سرمایه و لهجه کارآفرینان سخن بگویند، تعامل کنند و یاد بگیرند از کسانی که مرغ دولت در کشورشان برای بخش خصوصی جز هموار کردن مسیر، تخم دوزرده دیگری نگذاشته است.

یکی دیگر از نشانه‌های تغییر و روشن شدن فضا را هم می‌توان در اعزام هیات تجاری تخصصی از نمایشگاه بین‌المللی اصفهان به اکسپوی ژاپن دانست. همان وقت‌هایی در اردیبهشت که اصفهان، بهشت ثانی می‌شود، اوساکای ژاپن هم به‌جز شکوفه‌های گیلاس و جشنواره فانوس‌هایش، میزبان دنیایی از فناوری، هنر و صنعت است. دنیایی کوچک‌شده از دهکده جهانی که اگر فعالان بخش خصوصی بخواهند می‌تواند کلاس درسی باشد برایشان در محضر آموزگارانِ خود روزی شاگرد، می‌شود رهاوردی داشته باشد همانند سفرهای ژاپنی‌ها به اکسپوهای اولیه در قرن نوزدهم و بیستم، اگر بخواهیم ممکن است زمینه آموختن و تبادل اطلاعات میان متخصصان، اهالی هایتک و بخش خصوصی ما باشد برای آوردن فناوری آخرین نسل از سلول‌های خورشیدی تا مرهمی بر زخم ناترازی بگذارد.

همه این‌ها می‌شود، درست که به خون‌جگر هم شاید،منتها نباید از خاطر برد که توسعه با خیال راحت، نشستن در دفترهای مجلل و نوشتن بخشنامه یا آرزو نامه‌ها محقق نمی‌شود، باید رفت، دید و شنید، تعامل کرد و همانند همین دوستان پکنی خودمان که کلا رنگ موش برایشان مهم نیست، در پی آموختن و توسعه پایدار کشور در جهانی بود که هرروز بیشتر از دیروز به‌هم‌پیوسته می‌شود. بگذارید آنچه معلم تاریخ نتوانست از دیروز به ما بیاموزد، امروز از دریچه ارتباط و تعامل بیاموزیم، تا شاید دیگر میان نوشتن این سطور، برقمان جایی نرود!

* روزنامه‌نگار