نسل فراموش‌شده: بحران بیکاری و فقر و تأثیر آن بر سلامت روان جوانان ایرانی

تأثیر روانی بیکاری و فقر بر جوانان

در پژوهش‌های علمی، به وضوح نشان داده شده است که بیکاری نه تنها به مشکلات اقتصادی منجر می‌شود، بلکه به شکل مستقیم بر سلامت روان افراد تأثیر می‌گذارد. پژوهش‌های متعدد نشان می‌دهند که بیکاری و فقر به شدت با افسردگی، اضطراب و اختلالات خلقی مرتبط است. "آرنولد توین‌بی"، مورخ بزرگ قرن بیستم، می‌گوید: «جامعه‌ای که نتواند به جوانان خود فرصت‌های شغلی مناسب بدهد، روح خود را از دست می‌دهد.» در ایران، جوانانی که شغل مناسب ندارند، معمولاً احساس بی‌ارزشی، سرخوردگی و ناکامی دارند. این ناتوانی در تحقق آرزوهای شخصی، به انباشت فشار روانی می‌انجامد که در نهایت ممکن است به بحران‌های شدید روانی و حتی جسمانی منتهی شود.

مفهوم بحران روانی در نسل جوان

کاهش امید به آینده، عدم توانایی در تأمین نیازهای اساسی زندگی و فشارهای اجتماعی ناشی از بیکاری و فقر، به تدریج جوانان را از جامعه و محیط‌های سالم اجتماعی دور می‌کند. در این شرایط، بسیاری از آنان به سمت گرایش‌های پرخطر نظیر جرائم خرد، مصرف مواد مخدر، و در نهایت، مشکلات عاطفی و جنسی روی می‌آورند. این وضعیت منجر به ایجاد بحران‌های اجتماعی گسترده‌تری می‌شود که در آینده نه‌تنها به آسیب‌های فردی، بلکه به گسست‌های اجتماعی و فرهنگی خواهد انجامید. در این زمینه، "کارل یونگ"، روانشناس برجستهٔ سوئیسی، می‌گوید: «انسان‌هایی که امیدشان را از دست داده‌اند، مانند درختانی هستند که در سرمای زمستان خشکیده‌اند و دیگر به شکوفه نمی‌رسند.» این وضعیت خاص در میان جوانان ایرانی به شدت مشهود است، جایی که بسیاری از آنان احساس می‌کنند که دیگر شانسی برای رسیدن به آرزوها و اهدافشان ندارند.

ازدواج و بحران خانواده

یکی از مهم‌ترین مسائلی که به شدت تحت تأثیر بحران بیکاری قرار می‌گیرد، نهاد خانواده است. بسیاری از جوانان به دلیل ناتوانی در تأمین نیازهای اقتصادی برای خود و شریک زندگی، حتی از تصمیم به ازدواج اجتناب می‌کنند. طبق آمارهای اخیر، سن ازدواج در ایران به طور پیوسته در حال افزایش است و بسیاری از افراد در سنین بالاتر از ۳۰ سال هنوز نتوانسته‌اند ازدواج کنند. این امر نه تنها مشکلات عاطفی و اجتماعی را تشدید می‌کند، بلکه به تضعیف هویت فردی و اجتماعی افراد نیز منجر می‌شود. "امیل دورکیم"، جامعه‌شناس بزرگ فرانسوی، در تحلیل‌های خود از بحران‌های اجتماعی می‌گوید: «فقدان امنیت اجتماعی و اقتصادی، انسان‌ها را به جزیره‌های تنها و جدا از یکدیگر بدل می‌کند» در این شرایط، جامعهٔ ما با نسلی روبه‌روست که از تأمین نیازهای اساسی انسانی خود به درستی برخوردار نیست.

چگونه باید جوانان را به روان‌درمانی هدایت کرد؟

پاسخ به این بحران روانی نیازمند توجه جدی به سلامت روانی جامعه است. یکی از چالش‌های اصلی در این مسیر، عدم توانایی جوانان در تأمین هزینه‌های درمانی است. به گفتهٔ "آلبرت الیس"، روانشناس و بنیان‌گذار رفتار درمانی شناختی: «اگر فردی نتواند درد روانی خود را مدیریت کند، این درد به تدریج به بحران‌های جدی‌تری تبدیل خواهد شد.» در این شرایط، ما نیازمند سیاست‌هایی هستیم که سلامت روانی را به عنوان یکی از ارکان اصلی بهداشت عمومی در نظر بگیرند و در عین حال هزینه‌های درمان روانی را برای اقشار کم‌درآمد کاهش دهند. راهکارهای درمانی باید به سمت تراپی‌های گروهی، جلسات حمایتی و مشاوره‌های تلفنی با تعرفه‌های مناسب هدایت شود. همچنین، استفاده از ظرفیت نهادهای دولتی و خیریه‌ها برای تأمین هزینه‌های درمانی ضروری است. به عبارتی دیگر، درمان روانی باید به عنوان یک نیاز اساسی و نه یک کالای لوکس برای جامعه در نظر گرفته شود.

نتیجه‌گیری:

در نهایت، اگر امروز به بحران روانی جوانان توجه نکنیم، فردا با جامعه‌ای روبه‌رو خواهیم شد که در آن نه تنها نهاد خانواده و روابط اجتماعی، بلکه هویت فردی و اجتماعی افراد نیز در معرض تهدید قرار می‌گیرد. امروزه، درمان روانی جوانان نه یک انتخاب، بلکه یک ضرورت ملی است. باید از امروز برای ساختن فردایی بهتر، اقدامی جدی و مشترک در حوزهٔ سلامت روان انجام دهیم.

* کارشناس روانشناسی بالینی