جایی برای پیرمردها نیست

سالمندی پدیدهای قطعی و فراگیر در فردای جهان خواهد بود؛ آیندهای که بازگشتی برای آن قابلتصور نیست. تا سال ۲۰۳۰ نیمی از جمعیت جهان به سن بالای ۵۰ سال خواهند رسید. در تاریخ شناختهشده انسانی برای این موضوع هرگز نمونهای ذکر نشده است. کشورهایی مانند ژاپن و آلمان همین امروز هم به جدیت با چالشهای سالمندی جمعیت روبهرو شدهاند. اما در این میان مسئله نگرانکننده برای ایران، شیب تندی است که در لبه آن قرارگرفته. بدون تغییرات جدی در نرخ زادوولد تا سال ۱۴۳۰ یکسوم جمعیت کشور به مرحله کهنسالی خواهند رسید: سرعتی ۴ تا ۵ برابر تغییرات جهانی.
سالمندی برای کلانشهرها اما، معنایی بهمراتب وسیعتر و البته دردناکتر خواهد داشت. در سال گذشته معاون شهرسازی و معماری شهرداری تهران از آمار میخکوب کننده ای سخن گفت: «۵۱% ساکنان پایتخت اجارهنشیناند». طی چند دهه گذشته جمعیت جوان، مستقل، آرمانجو و رؤیاپرداز با سودای شغل، خود را به پایتخت رسانده و سبک زندگی جدید، آنها را در این شهر نگهداشته است. مالکنشینان سایر شهرها به اجارهنشینان تهران تبدیلشدهاند. آن سهمی از دارایی که بهطور سنتی در زادگاه خودشان سقفی دائم را فراهم میکرد، اینجا تنها به ودیعه مسکن کفاف میدهد و مقداری تتر، طلا، دلار یا سفر.
بخشی ثابت و غیرقابلانکار از درآمد ماهیانه صرف اجاره خانه میشود. رؤیای پایتختنشینی وعده میدهد که با تلاش بیشتر روزی پنجره سعادت به روی شما بازخواهد شد. اما آمار تنها از کاهش هرروزه نرخ مالکیت خبر میدهد. معاون شهرداری تهران صحبت خود را اینگونه ادامه میدهد: «۴۲% خانوار شهر تهران زیرخط فقر مسکن قرارگرفتهاند». در انتهای این مسیر دریچهها به چه سمتی باز میشوند؟
پیشبینی میشود تا سال ۲۰۵۰ با افزایشی ۱۰ برابری، جمعیت سالمندان مجرد کشور به ۲.۵ تا ۲.۷ میلیون نفر برسد. اینجا جایی است که لاجرم باید به معنای این جمله فکر کنیم. حتی دریافت ارثیه پدری در شهر مادری نیز نخواهد توانست سودای مالکیت را در تهران محقق سازد. سالمندان مجرد در پایان عمر بیبهره از اندوخته صندوقهای بازنشستگی، محروم از حمایتهای اجتماعی نیز خواهند بود. آینده این شهر را کهنسالانی تصویر خواهند کرد درگیر تجرد، تنهایی و فقر مسکن. درنهایت، روزی که دیگر توان پرداخت اجاره باقی نمانده بدون داشتن دختر یا پسری، حتی کسی نخواهد بود تا پیامک ابلاغیه دادگاه را از چشمشان پنهان سازد.