تحریم در یک شهر با دو سرنوشت

آلمان شرقی عضو پیمان ورشو و شورای همکاری متقابل بود که اقتصاد آن را به شوروی و دیگر کشورهای کمونیستی وابسته می‌‌‌کرد. هر چقدر ارتباط آلمان شرقی با بلوک شرق، کوبا، کره و ویتنام شمالی نزدیک‌‌‌تر شد، در بین کشورهای غربی منزوی‌‌‌تر شد. نهایتا با اینکه آلمان غربی تحریم نشد، آلمان شرقی در دهه‌‌‌های ۱۹۵۰ تا ۱۹۸۰، تحریم‌‌‌ها و محدودیت‌های تجاری شدیدی را به بهانه سرکوب مخالفان سیاسی، نقض حقوق بشر و حمایت از گروه‌‌‌های تروریستی چپ‌‌‌گرا تجربه کرد. از مهم‌ترین این تحریم‌‌‌ها، تحریم صادرات فناوری‌‌‌های پیشرفته به آلمان شرقی بود که مانع توسعه صنعتی شد. 

همچنین آلمان شرقی از آنجا که تا سال ۱۹۷۳ عضو سازمان ملل نبود، از نهادهای مالی بین‌المللی مانند بانک جهانی و صندوق بین‌المللی پول محروم بود. این کشور در دسترسی به فناوری‌‌‌های مدرن، سرمایه‌گذاری خارجی و تجارت جهانی دچار مشکل شد که به محدود ماندن رشد اقتصادی آن دامن زد.

با توجه به شرایط اقتصادی متفاوت شرق و غرب آلمان، مردم آلمان شرقی تمایل شدیدی به مهاجرت به آلمان غربی پیدا کردند. برلین که خود به دو قسمت تبدیل شده بود، کریدور جذابی برای فرار از آلمان شرقی به غربی بود. بین سال‌های ۱۹۴۹ تا ۱۹۶۱ بیش از ۳میلیون و ۵۰۰‌هزار نفر از‌‌‌ آلمان شرقی به آلمان غربی فرار کردند. در سال ۱۹۶۱، راه‌حل کمونیستی رهبر آلمان شرقی، والتر اولبریخت، برای حمایت از مردم و جلوگیری از فرار مغزها و نیروی کار متخصص، ساخت دیوار برلین بود. ۱۳اوت نیروهای نظامی موانع بتنی و سیم‌‌‌های خاردار آوردند و چند روز بعد ساخت دیواری بلندتر شروع شد. 

مردم، ناگهان، از دوستان و خانواده‌‌‌شان جدا شدند. دیوار برلین، نماد جنگ سرد، به ساخته‌‌‌ای بتنی با ارتفاع نزدیک به ۳.۶متر، برج‌‌‌های نگهبانی، سیم‌‌‌های خاردار، منطقه مرگ، میدان مین و سگ‌‌‌های نگهبان، بین دنیای آزاد، اقتصاد بازار، تجارت بین‌الملل و دولت کمونیستی منزوی آلمان شرقی تبدیل شد. شاید دیوار برلین، ساخته‌‌‌ای فیزیکی و خودخواسته بود، اما می‌‌‌توانست نماد تحریم‌‌‌هایی باشد که آلمان شرقی را پیش از ساخت دیوار به اندازه کافی منزوی کرده بودند.

در آلمان غربی به دلیل بهره‌‌‌گیری از اقتصاد آزاد و تجارت جهانی، رشد سریع‌‌‌تر و درآمد سرانه بالاتری رقم خورد. شرکت‌های خصوصی و رقابت اقتصادی باعث رشد و نوآوری شدند، در حالی که در آلمان شرقی، بخش عمده‌‌‌ای از اقتصاد تحت مالکیت دولتی بود و برنامه‌‌‌ریزی اقتصادی مانع رقابت موثر و نوآوری می‌‌‌شد.

دیوار برلین copy

آلمان غربی با سرمایه‌گذاری زیاد در زیرساخت‌‌‌ها، تحقیق و توسعه به جایگاهی پیشرو در خودروسازی، الکترونیک و مهندسی رسید و زمانی که مردم این کشور به کالاهای مصرفی باکیفیت، خدمات بهداشتی و استاندارد زندگی بالاتر دسترسی داشتند، مردم آلمان شرقی در عقب‌‌‌ماندگی و نارضایتی کامل به سر می‌‌‌بردند. تجارت بین‌المللی پررنگ، آلمان غربی را به یکی از ‌‌اقتصادهای قوی اروپا بدل کرد، در حالی که آلمان شرقی فقط با بلوک شرق تجارت می‌‌‌کرد و به‌شدت وابسته به شوروی بود.

نهایتا در نوامبر سال 1989، صدای چکش و کلنگ در برلین طنین‌‌‌انداز شد. مردم در 9نوامبر از دو طرف دیوار برلین شروع به تخریب آن کردند. مردم آلمان شرقی بعد از 28سال، وارد جهان آزاد شدند و این واقعه، نماد پایان جنگ سرد و آغاز اتحاد دوباره آلمان شد. فروپاشی دیوار برلین، نتیجه فشارهای مردمی، سیاست‌‌‌های گورباچف و اشتباهات مقامات آلمان شرقی بود. در سال 1990 کمونیسم در آلمان شرقی سقوط کرد و سیستم سرمایه‌‌‌داری و دموکراسی جایگزین آن شد.

فروپاشی دیوار برلین الهام‌‌‌بخش تحولات مشابه در دیگر کشورهای کمونیستی از جمله فروپاشی خود شوروری در سال 1991 شد. پس از اتحاد آلمان، ‌‌‌ آلمان شرقی به بخشی از اقتصاد جهانی و اروپا تبدیل شد و تحریم‌‌‌ها علیه آن به طور کامل از بین رفت، اما شکاف اقتصادی ناشی از تحریم‌‌‌ها و وابستگی به اقتصاد برنامه‌‌‌ریزی‌شده تا مدت‌‌‌ها در بخش شرقی کشور باقی ماند؛ شکافی که شاید هنوز هم به طور کامل بین غرب و شرق آلمان از بین نرفته باشد.

تفاوت در نهادها و وضعیت روابط بین‌المللی به طرفین دیوار برلین محدود نمی‌شود. تاریخ مثال‌‌‌های فراوانی از ملت‌‌‌هایی یکسان در دو شرایط متفاوت از نظر نهادها و روابط بین‌الملل پیش‌روی انسان قرار داده است که قابل بررسی و مطالعه‌‌‌اند. تفاوت زندگی در دو طرف مختلف آمریکایی-آریزونایی و مکزیکی-سونورایی نوگالس، تفاوت زندگی در بخش‌‌‌های آسیایی و اروپایی استانبول و مثال معروف تفاوت سطح زندگی در کره‌جنوبی و کره‌شمالی به‌خوبی تاثیر روابط بین‌المللی موثر و حضور در زنجیره‌‌‌های تجارت جهانی، در کنار وجود نهادهای متمرکز را مشخص می‌کند.

* دانشجوی کارشناسی ارشد اقتصاد دانشگاه تهران