در نتیجه احتیاج به یک واحدی داشتند که به این کارها برسد، ولی در کنار آن، آغاز دوره علم، دولت آمد یک کار دیگری کرد و آن هم این بود که شورای روستا، شورای دهکده درست شد و این شورای دهکده را خود مردم انتخاب میکردند، مردم ده، هر کسی را که میخواستند خودشان انتخاب میکردند.
در موسسه با یکی از دوستانم روبهرو شدم که از مترجمان زبردست ایران است و در ضمن هم در گذشته از تودهایهای سرشناس بود. او به مزاح به من گفت که «من هم طبق دستور رهبرمان رفتار کردم.»
خب نمونه خیلی بزرگ این کار در مورد موقوفههایی رخ داد که مربوط به دستگاههای مذهبی بود؛ یکی آستان قدس رضوی در خراسان و یکی هم آستان شاهچراغ در شیراز. در این دو مورد تمام آن کسانی که دور این ملکهای بزرگ آستان قدس رضوی بودند، با خیال راحت میخوردند و به دیگران میدادند و خیلی هم خوشحال بودند؛ آنها هم خیلی ناراضی بودند. دیگر آنها نمیآمدند بگویند قیمت ملک و اینها چه شکلی بوده. آنجا دولت خیلی منصفانه خودش آمد.
دکتر رضا امین که رئیس دانشگاه آریامهر بود، بعد رفت در کار ذوبآهن و بعد هم در زمان دکتر آموزگار، وزیر صنایع شد. تقلب نمیکرد و خیلی هم پول گیرش آمد؛ بنابراین اگر شما تقلب نمیکردید(با خنده) خیلی خوب بود.
بحق بانک مرکزی کنترل خیلی شدیدی را روی واردات و دادن اعتبارات گذاشت، ولی خب ندادن اعتبارات و سختگیری بر واردات؛ هرچقدر هم قابل توجیه بود، توجیهش فقط به علت این بود که باید یک مقدار در ارز صرفهجویی میکردیم، اما یک عدهای کارشان لنگ میماند.